وبگاه عالی نیوز

فرزند ارشد استاد شهید؛ مرتضی مطهری عنوان کرد: یک بار یادم هست به واسطه اینکه نصر رئیس دفتر فرح شده بود پدرم گفت که نصر با این کار آبروی خودش را برد. به همین جهت پدر در ارتباط با نصر محتاط بودند ارتباطشان محدود به مسائل علمی بود.

عالی نیوز به نقل از گزارش خبرگزاری فارس، عصر یک روز بهاری عازم خیابان دولت می‌شویم تا پای صحبت‌ فرزند شخصیتی گرانقدر بنشینیم که امام امت او را پاره تن خویش نامید و 12 اردیبهشت،سالروز شهادتش روز معلم نام گرفت.

خانه‌اش ساده بود همان سادگی که در آثار پدرش موج می‌زد همچنان عکسی سیاه و سفید ولی با ابعاد بزرگ گوشه اتاق وجود داشت که بیش از هر چیز یاد و خاطره آن عزیز را به همراه داشت.

مجتبی مطهری  مدرس دانشگاه در رشته الهیات و معارف در دانشکده ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی است و بیشتر سرگرم تحقیقات و مباحث تخصصی است که غالباً در ادامه آثار و آرای پدر است.

وی همچنان شهید مطهری را یک معلم می داند و علاقه ای به سیاسی کردن بحث ها ندارد هر چند که ناگزیر است گاهی به این مسائل بپردازد.

از خاطرات جالب خود با پدر می گوید که در نوع خود جالب و شنیدنی است که می توانید درادامه مشاهده بفرمایید.

*شما به عنوان فرزند یکی جریان ساز‌ترین شخصیت‌های تاریخ معاصر چگونه پدر خود را به دیگران می شناسانید؟

در دین اسلام همه انبیاء را معلم می داند.شهید مطهری هم بزرگترین خصیصه‌ای که داشتند معلمی ایشان بود.اما مهمترین ویژگی معلمی ایشان این بود که مخاطب خاص نداشتند بلکه سعی می کردند برای تمام بشریت و نوع انسان معلمی کنند و خود را محدود به یک چارچوب جغرافیایی خاص نمی کردند.ایشان تمام مسلمانان جهان را مخاطب می دانستند و هیچگاه به افتراق آنها اعتقاد نداشتند.

*شما در دانشگاه در کلاس های ایشان حضور داشتید؟

معمولا شهید مطهری تمایل نداشتند که در کلاس رسمی درس من دانشجویش باشم چرا که احساس می‌کرد ممکن است تفاوت قائل شود بین من و دیگران، یک بار هم یادم هست که من درس منطق فلسفه اسلامی را قرار بود بگیرم که مدرس آن مرحوم پدر بودند اما ایشان به خاطر من کاری کرد که این درس را شهید مفتح تدریس کنند.

*به عنوان مستمع آزاد حضور پیدا نمی‌کردید؟

خیلی کم. اما بیشتر در کلاس های که ایشان در منزل برگزار می کردند من حضور داشتم.

*اگر امکان دارد درباره کلاس های درس در خانه کمی توضیح بفرمایید؟

کلاس‌های منزل شامل سه عنوان درسی بود، فلسفه تاریخ،اقتصاد و فلسفه اسلامی که روزهای یکشنبه تا سه شنبه برگزار می شد.

*کلاس‌های منزل برای همه دانشجویان آزاد بود یا افراد خاصی حضور پیدا می‌کردند؟

به دلیل محدودیت فضا در منزل همه دانشجویان حضور داشته باشند امکان پذیر نبود معمولا افراد خاصی بودند که شاید بالغ بر 15 الی 20 نفر بودند.البته خود ایشان هم به دلیل حساسیت های که وجود داشت خیلی تمایش نداشتند که در این باره تبلیغ کنند.

*آقای دکتر حسین نصر هم به منزل شما می آمدند؟

نخیر ایشان به منزل نمی‌آمدند اما به یاد دارم که با پدر انس داشتند و مراوداتی در دانشگاه و انجمن حکمت داشتند.اما مرحوم پدر خیلی رابطه خوبی با آقای نصر نداشتند بیشتر هم به دلیل همکاری نصر با رژیم بود.

یک بار یادم هست نصر به واسطه اینکه رئیس دفتر فرح شده بود پدرم گفت که نصر با این کار آبروی خودش را برد. هر چند که نصر انسان عالمی بود اما با همکاری رژیم خودش را آلوده کرد و وجهه خوبی بین دانشجویان به جا نگذاشت به همین جهت پدر در ارتباط با نصر محتاط بودند و سعی می کردند ارتباطشان محدود به مسائل و موضوعات علمی باشد.

*برخورد شهید مطهری با ورود و برخورد شما به سیاست چگونه بود؟

زمانی که حزب جمهوری اسلامی تشکیل شد پدر به من گفتند اگر مایلید در حزب ثبت نام کنید که نشان می‌داد با فعالیت های حزبی و رسمی مخالفتی ندارند اما درباره فعالیت‌های پیش از انقلاب موضوع را با یک خاطره بیان می‌کنم یکبار من در یک تظاهرات ضد شاه در دانشگاه شرکت کرده بودم که به ناگاه دیدم یک نفر من را از داخل صف بیرون کشید و به داخل ماشین کشید که متوجه شدم ماشین پدر است(این ماشین الان در داخل موزه استاد مطهری قرار دارد) یادم پدر خیلی آرام به من نگاه کردند و گفتند ای آدم ساده اگر این دانشجویان در راهپیمایی حضور دارند برای این است راه فرار از ساواک را بلدند می دانند کجا بروند که گارد پی شان را نگیرد. منظور این بود که پدر همیشه در یک حالت میانه برخورد می‌کردند یعنی هم ما را به حضور در سیاست دعوت می کردند و هم برحذر می داشتند.

*درباره رابطه شهید مطهری و دکتر شریعتی گفته‌های زیادی وجود دارد اگر امکان دارد کمی درباره این رابطه بگوید؟

بله گفته ها زیاد است که بیشتر این گفته ها صحت ندارد. برخلاف آنچه که گفته شده پدر نگاه خاصی به شریعتی داشت و همیشه ما را دعوت می کرد به اینکه به پای سخنرانی دکتر شریعتی برویم و به حرف‌های ایشان توجه کنیم.

اما اگر اختلافی وجود اشت از باب مسائل علمی بود. مهمترین نقد شهید مطهری به ایشان این بود که آشنایی شان با معارف اسلامی عمیق نبود دچار اشتباهات فاحشی در آثار خود می شدند.

هر چند که کارهای خوبی هم دارند اما بعضی از نوشته هایشان مانند اسلام شناسی دارای چالش های زیادی است.

اما نقد افراد باعث نفی نمی شود.شهید مطهری خودشان از شریعتی دعوت کرده بودند که به حسینیه ارشاد بیایند و می گفتند باید از وجود ایشان استفاده شود اما عده ای بودند حسینیه ارشاد که شیطان صفت بودند اینها سعی می کردند بین این دو شخصیت فاصله بیاندازند.

*به نظر شما اگر امروز شهید مطهری زنده بودند چه نظری درباره وضعیت فرهنگی کنونی کشور داشتند؟

من معتقدم اگر امروز شهید مطهری زنده بودند نسبت به وضعیت اسفناک امروز جامعه ما به لحاظ فرهنگی خیلی ناراحت می‌شدند. چرا که  ایشان به شدت به کار عمیق فرهنگی اعتقاد داشتند چیزی که امروز از آن کمتر خبری هست.

من فکر می‌کنم اگر پدرم بود خیلی از فضای گفت‌وگو میان گروه‌های مختلف اجتماعی دفاع می‌کرد. ایشان مطئمنا مانند ما از وضعیت حجاب در کشور رنج می‌برد اما راهکار ارائه می‌دادند و فقط شعار نمی دادند.

*پیام شهید مطهری به جوانان امروز چه می تواند باشد؟

من فکر می کنم که مهمترین پیام شهید مطهری به جوان امروز داشتن تعقل نسبت به موقعیت خود در زندگی است. تعقل و فکر کردن به وضعیت خود باعث می شود که انسان به خود بیاید و فریب ظواهر را نخورد و حکمت مسائل را بفهمد و عملی کند.اگر جوان امروز تعقل داشته باشد و بصیرت کسب کند دیگرنیازی به استفاده از جبر نیست چیزی که شهید مطهری خیلی با آن مخالف بود و اعتقاد داشت که یک جوان خود به اختیار باید حجاب را انتخاب کند نه با زور و تحمیل.

*همین رفتار را هم با شما داشتند؟

مرحوم پدر هیچگاه من یا دیگر فرزندان را وادار به کاری نکردند. مثلا درباره خود من یادم هست که در زمان انتخاب رشته با اینکه علاقه داشت من تحصیلات حوزوی داشته باشم برای رفتن به دانشگاه نه تنها هیچ مخالفتی نداشت بلکه حتی می گفت اگر به دانشگاه هنرهای زیبا هم که آن زمان نماد بی حجابی بود بروید مخالفت نمی کنم فقط تاکید داشتند در هر موقعیتی هیچگاه از یاد خدا غاقل نباشید. اگر در بهترین دانشگاه ها هم درس بخوانید اگر با یاد خدا انس نداشته باشید آن تحصیلات هیچ ارزشی ندارد.

یادم هست یک بار دریک آزمون زبان که فرد امتحان گیرنده یک شخص کاملا با افکار غربی بود وقتی نمره خوب من را در امتحان دید پرسید شغل پدر شما چیست من گفتم "استاد دانشگاه تهران" آن شخص از شنیدن شغل پدرم احترامش به من دو چندان شد و من خیلی از گفتن این حرف مغرور شدم اما هنگامی که آمدم منزل و با افتخار موضوع را برای پدر گفتم خیلی ناراحت شد و فرمودند استاد دانشگاه که ارزشی ندارد چرا نگفتی روحانی؟ من بعدها فهمیدم پدر چه گفته است.

منبع‌: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

انتهای پیام/