وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

 

تاریخ وقوع: 24 آبان

عـلامـه طباطبایی در بـیست و نهم ذى الحجه الحرام 1321 قمرى ، مطابق با 1281 شمسى ، در تبریز در خاندان علم و تقوى دیده به جهان گشود. تحصیلات خـود را در سـن 9 سـالگـى ، کـه پـدر و مـادر خـود را از دسـت داده بـود شـروع کـرد و در مـدت کـوتـاهـى عـلاوه بـر یـادگـیرى قرآن مجید، کتابهاى متداول روز از جمله گلستان و بوستان سعدى ، اخلاق مصور و انوار سهیلى ، تاریخ معجم و منشات امیرنظام ، ارشادالحساب و نصاب الصبیان را فرا گـرفـت و زیـبـانـویـسـى از مـرحـوم آقـا مـیـرزا عـلى نـقـى آمـوخـت و در سـال 1297 شـمـسـى ، بـه فـراگـیـرى عـلوم عـربـى روى آورد. در اوایـل تـحـصـیـل - آن گـونـه کـه خـود نـوشـتـه  عـلاقـه زیـادى بـه ادامـه تـحـصـیـل نـداشـتـه و از ایـن رو هـر چـه مـى خـوانـده نـمـى فـهـمـیـده ، و چـهـار سـال بـه هـمـیـن نـحـو روزگـار مـى گـذراند تا اینکه عنایت خداوندى شـامـل حـالش مـى شـود و روحـیـه ایـشـان یـکـبـاره عـوض ‍ ، بـطـورى کـه تـا پـایـان دوران هـیـچـده سـاله تـحـصـیـل هـر گـز از آمـوخـتـن خـسـتـه و دلسـرد نـمـى شـود و زشـت و زیـبـاى جـهـان را فـرامـوش کـرده ، بـسـاط مـعـاشـرت بـا غـیـر اهل علم را بکل بر مى چیند و در خورد و خواب به حداقل قناعت مى کند و بقیه اوقات را به مطالعه مى پردازد.
مهاجرت به نجف اشرف
عـلامـه در سـال 1304 شـمـسـى ، بـراى ادامـه تـحـصـیـلات ، عـازم نـجـف مـى شـود و در یـازده سال اقامت در آنجا، از محضر اساتید و آیات عظام حاج میرزا محمد حسین نائینى ، سید ابوالحسن اصفهانى ، شیخ محمد حسین غروى اصفهانى معروف به کـمـپانى ، حاج میرزا على ایروانى میرزا على اصغر ملکى مفسر عظیم الشان قرآن و حاج میرزا على قاضى طباطبایى صاحب مکاشفات و کرامات ، بهره هاى فراوان مى برد.
آیه الله میرزا على قاضى طباطبایى به علاامه خلاق و عرفان و راه صحیح سیر و سلوک را مى آموزد و چنان شخصیت علامه را تحت تاءثیر قرار مى دهد که استاد مى گوید: ما هر چه داریم از مرحوم قاضى داریم .
بازگشت به زادگاه
در سـال 1314 شـمـسـى، بـه تـبـریـز بـاز مـى گـردد و حـدود ده سـال در آنـجـا رحل اقامت مى افکند و از تدریس و تفکر علمى باز مى ماند.
آیه الله حاج شیخ على احمدى میانجى در این باره مى گوید: ((حاج شیخ لطفعلى زنوزى نامه اى به علامه نوشت و مرا به ایشان معرفى کرد. به تـبـریـز رفـتـم و از هـر کـس کـه سوال کردم او را نمى شناخت جز یکى از علما. خدمتش که رسیدم دیدم تفسیر آیات مالک یوم الدین و ایاک نعبد و... را براى دو نفر تدریس مى کند.))
هجرت به قم
در سـال 1324 شـمـسـى، کـه مـتـفقین از ایران خارج ولى عوامل شوروى سابق در آذربایجان همچنان حضور داشتند و حزب دموکرات آذربایجان را به وجود آوردند، منطقه دستخوش ناامنى و قتل و غارت گردید. از این رو تصمیم گرفتند که به یک شهر علمى کوچ کنند و از قرآن طلب خیر کردند، این آیه آمد.
هنالک الولایه لله الحق هو خیر ثوابا و خیر عقبا.
از ایـن رو در فـروردیـن 1325، عـازم قم شد و اشتغالات علمى را از سرگرفت خود مى گوید: هنگامى که به قم آمدم ، مطالعه اى در برنامه درسى حـوزه کردم و آن را با نیازهاى جامعه اسلام سنجیدم و کمبودهاى در آن یافتم و وظیفه خود را تلاش براى رفع آنها دانستم . مهمترین کمبودهایى که در بـرنـامه حوزه وجود داشت ، در زمینه تفسیر قرآن و بحثهاى عقلى بود، از این رو درس تفسیر و درس فلسفه را شروع کردم و با اینکه در جو آن زمان تـفـسـیـر قـرآن ، عـلمـى که نیازمند به تحقیق و تدقیق باشد، تلقى نمى شد و پرداختن به آن شایسته کسانى که قدرت تحقیق در زمینه هاى فقه و اصول را داشته باشند، به حساب نمى آمد. بلکه تدریس تفسیر نشانه کمى معلومات به حساب مى آمد. من اینها را براى خودم عذر مقبولى در برابر خداى متعال ندانستم و آن را ادامه دادم تا به نوشتن تفسیر المیزان انجامید.))
آیه الله مصباح یزدى در مقاله اى تحت عنوان نقش استاد علامه طباطبایى در نهضت فکرى حوزه علمیه قم مى نویسند:
((درس فـلسـفـه نـیـز در آن عـصـر چـنـدان خـوشـنـام نـبـود و تـلاشـهـاى زیـادى بـراى تـعـطـیـل درس اسـتـاد انـجـام مى گرفت . حتى یک مرتبه مرحوم آیه الله بروجرى در اثر اصرار زیادى عناصر ناآگاه ، از ایشان خواستند که درس فـلسفه خود را محدود نمایند. استاد پاسخى متین براى آن مرحوم نوشتند و تاءکید کردند که این درس را به عنوان وظیفه شرعى تعیین کردم و براى تـامـیـن نـیازمندى ضرورى جامعه اسلامى مى گویم . ولى مخالفت شما را هم به عنوان زعیم حوزه و رهبر جامعه شیعه ، جایز نمى دانم از اینرو اگر حـکـم بـه تـعطیل بفرمایید اطاعت مى کنم و حکم شما براى ترک وظیفه اى که تشخیص ‍ داده ام، عذرى در پیشگاه الهى خواهد بود. ولى اگر حکم نمى فـرمـایـیـد بـه وظـیـفـه خـودم ادامـه مـى دهـم . مـرحـوم آیـه الله بـروجـردى تـوسـط پـیـشـکـار خـود پـیـغـام دادنـد که هر طور وظیفه خودتان مى دانید عمل کنید. این رفتار مؤ دبانه و حکیمانه استاد، جلو سوء سعایتهاى حسودان و نا آگاهان را گرفت و موقعیت معظم له بیش از پیش تثبیت شد.))
اسـتـاد تـنـهـا بـه درس عـمـومـى فـلسفه اکتفا نکرد و با تشکیل جلسات خصوصى با شاگردان برجسته خودشان مانند شهید مطهرى، به بررسى فـلسـفـه هـاى غـربـى، مـخـصـوصـا مـاتـریـالیـسـت پـرداخـتـنـد کـه ایـن جـلسـات بـه تـالیـف کـتـاب ((اصـول فـلسـفـه و روش رئالیـسـم )) انـجـامـیـد. از دیگر مواد درسهایى که استاد به تدریس آن پرداخت ، شرح چغمینى در علم هیاءت بود که اوایل ورودشان به قم تدریس مى کردند.
هـمـچـنـیـن اسـتـاد چون به امور اخلاقى و تزکیه نفس طلاب علاقمند بودند، در سالهاى 69- 1368 قمرى ، در حوزه قم درس اخلاقى دایر کردند، که خـوشبختانه افرادى تحت برنامه هاى تربیتى ایشان به درجات عالیه معنوى و روحى ارتقا یافتند و تقریرات درسى ایشان در رساله اى به نام لباب الالباب به چاپ رسید.
عـلامه، همچنین به رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم اهمیت مى دادند و به خواندن آن توصیه مى نمودند. خود ایشان چندین دوره آن را براى دوسـتـان خـصـوصـى خـویـش - کـه از طـلاب تـلاشـگـر و وارسـتـه و از طـالبـان حـق و لقـاء الله بـودنـد - بـا شـرح و بـسـطـى نـسـبـتـا مفصل بیان فرمودند.
مقام و منزلت علمى
اسـتاد در علوم عقلى و نقلى مجتهد و در ادبیات، ادیبى زبردست بود. به فارسى و عربى قلم مى زد و در سرودن شعر ید طولانى داشت . به تعبیر استاد حسن زاده آملى باید ایشان را شاعر مفلق دانست . بعلاوه استاد خطى زیبا و نیکو داشت .
یـکـى از شـاگـردان کتابى که در زمان حیات استاد نوشته است . مى نویسد: ((آقاى طباطبایى - مد ظله العالى - صاحب تفسیر المیزان و... از اعلام و بزرگان این عصرند و در احاطه به علوم متداوله از معقول و منقول کم نظیرند و در ترویج معارف اسلامى و احیاى کلمه توحید ساعى و کوشا مى باشند. وجود معظم له مصدر برکات و منبع افاضات و انوار است .))
استاد سید عزالدین حسینى زنجانى - شاگرد دیگر ایشان - مى گوید:
((بنده عقیده ام این است که ایشان در ردیف مرحوم آقا على حکیم هستند، چون به اعتقاد بنده و دیگران آقا على مدرس ، صاحب کتاب بدایع الحکم فرزند ملا عبدالله زنوزى مولف کتاب لوامع الهیه در تحقیق بالاتر از حاج ملا هادى سبزوارى بوده است و کسى که بدایع الحکم ایشان را با تعمق مطالعه کـنـد، مـى فـهمد که عظمت فلسفه ایشان چقدر بالا است و چقدر محقق است و چقدر سعى کرده بین فلسفه و شریعت جدایى نیندازد و با احاطه اى که به اخـبـار دارد ثـابـت کـرده که بین فهم درست اخبار وارده از ائمه معصومین - صلوات الله علیهم - و فلسفه حقه جدایى نیست و نبوغ ایشان در همین است و بـه عـقـیده من، سیدنالاستاد هم در ردیف، بلکه در بعضى جهات بالاتر از ایشان، و بطور خلاصه مى توان گفت در قرون حاضر از جهت جمعیت بى نظیر بود.))
نقش زیر بنایى در انقلاب
عـلامـه از سـال 41 و 42، بـه بعد در نشستهایى که توسط علماى حوزه جهت اتخاذ تصمیم درباره نهضت اسلامى و آینده آن برگزار مى شد، شرکت داشت و در اقدامات مشترک مبارزاتى تشریک مساعى مى کرد، در اعلامیه معروف (نه ) 9 امضایى اسفند 1341، امضاى ایشان را در کنار امضاى امام(ره) مشاهده مى کنیم . اما پس از پیروزى انقلاب، بر اثر کهولت سن و بیمارى قادر به فعالیت و شرکت در تحقق آرمانهاى انقلاب نبودند.
تاءلیفات
از استاد کتابهاى ارزشمندى به جاى مانده که به معرفى اجمالى مى پردازیم :
1- تـفـسـیـر المـیـزان : ایـن کـتاب شریف که اصل آن به زبان عربى و در بیست جلد تاءلیف گردیده از سوى ناشران داخلى و خارجى به زبانهاى عـربى و فارسى بارها چاپ و منتشر شده است . شهید مطهرى در مورد این تفسیر مى گوید که : ((کتاب تفسیر المیزان، یکى از بهترین تفاسیرى است که براى قرآن مجید نوشته شده است . من مى توانم ادعا کنم بهترین تفسیرى است که در میان شیعه و سنى از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است .)) مطهرى معتقد بود که این تفسیر همه اش با فکر نوشته نشده است و بسیارى از مطالب آن از الهامات غیبى است و اضافه مى کند: ((کمتر مشکلى در مسائلى اسلامى و دینى برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم .))
2- رساله اى در مبداء و معاد.
3- حاشیه بر کفایت الاصول .
4- اصول فلسفه و روش رئالیسم .
5- سنن النبى .
6- شیعه در اسلام .
7- قرآن در اسلام .
8- نهایه الحکمه .
9- بدایه الحکمه .
10- وحى یا شعور مرموز.
11- رساله اى در عشق .
12- شیعه اصول عقاید.
13- حاشیه بر اسفار صدر المتاءلهین شیرازى .
14- رساله اى در حکومت اسلامى .
15- رساله اى در قوه و فعل .
16- رساله در وسائط.
17- تعلیقه بر اصول کافى .
18- على و فلسفه الهى .
19- حاشیه بر مکاسب شیخ انصارى .
20- نظریه السیاسه و الحکم فى الاسلام .
21- تعلیقه بر بعضى مجلدات بحار الانوار.
مکارم اخلاقى استاد
آیـه الله ابـراهـیـم امـیـنى در خصوص روش تدریس علامه گفته اند: ((ایشان خیلى آرام و آهسته صحبت مى کردند، از این جهت بعضى از افراد درس ‍ ایـشـان را نمى پسندیدند، براى اینکه آهسته و خیلى نرم صحبت مى کردند. خیلى پراکنده گویى نمى کردند. معمولا در هر مطلبى که بحث مى شـد، در خود مطلب بحث مى کردند و آن هم در عبارت کوتاه مطلب دیگر اینکه وقتى وارد درس مى شد، ابتدا موضوع بحث را روشن مى کرد و شرح مى داد کـه ایـن مـوضـوعـى کـه مـى خـواهـیـم روى آن بـحـث کـنـیـم و اصـلا یـعـنـى چـه ، بـعـد مـشـغـول اسـتـدلال مـى شـدنـد و خـودشـان مى فرمودند که بسیارى از اشتباهات و خطاهایى که بعضى دانشمندان پیدا کرده اند به این علت بوده که مـوضـوع بحث خوب برایشان روشن نبوده و خود موضوع را اشتباه گرفته اند. از این جهت ایشان سعى داشتند در هر موضوع که وارد بحث مى شدند، اول مـوضـوع را درسـت روشـن کـنند، و این از خصایص ایشان بود. ایشان با احترام از بزرگان و دانشمندان یاد مى کردند. اگر شاگردان ایشان بر مـطـلبـى اشـکـال مـى کـردنـد، هـیـچ وقـت یـاد نـدارم کـه کـسـى را در جـلسـات بـحـث سـبـک کـرده بـاشـد. بـا کـمـال احـتـرام ، ولو مـطلب نادرست بود، گوش مى دادند بعد با مهربانى جواب مى دادند و اگر مطلبى را نمى دانستند هیچ ابایى نداشتند از اینکه صـریـحـا بـگـویـنـد: ((نـمـى دانـم )) و یـا کرارا مى شد که مى فرمودند ((باید ببینم )). در جلسات شبهاى پنج شنبه و جمعه ، ایشان مى فـرمـود: بـه من استاد نگویید، ما یک عده اى هستیم که اینجا جمع شده ایم و مى خواهیم حقایق اسلام را بررسى کنیم و با هم کار مى کنیم . من از آقایان خیلى استفاده مى کنم .))
نـکـتـه دیـگـرى کـه در نـظـر اسـتـاد اهـمـیـت بـسـیـارى داشـت، تـربـیـت شـاگـرد بـود کـه بـخـصـوص بـراى اهل فضل و کسانى که در رشته تعلیم و تربیت کار مى کنند کمال اهمیت را دارد. وى نسبت به تربیت شاگرد خصوصا در زمینه معارف و حقایق قرآنى و اسـتـدلالى شـیـفتگى عجیبى داشت . اگر مساءله اى مطرح مى شد ایشان نظر خود را مى گفتند و بعد مى فرمودند: ((این چیزى است که به نظرمان رسـیـده اسـت ، شـمـا خـودتـان فـکـر و بـررسـى کـنـیـد و بـبـیـنـیـد تـا چـه انـدازه مـورد قبول است .)) و بدین ترتیب به شاگرد میدان تفکر مى داد. در عین حال همواره سعى داشت به هر شاگردى در هر مجمعى متناسب با درک و استعداد او مـطـلبـى را القـا کـند و از مسائلى که امکان داشت طرح آن ایجاد اختلاف و تفرقه کند و یا احیانا موجب انحراف فکرى شود، جز با خواص خویش با اشخاص دیگر سخن نمى گفتند.
هـمـواره تـاءکـیـد مـى کـردنـد کـه دیـن و عـقـل بـا هـم سـازگـارى دارنـد، در جـایـى کـه فـکـرمـان از عـهـده فـهـم بـعـضـى از مسائل برنیاید در آنجا حقیقت دینى را پذیرفته ، استدلال عقلى را به یک سو مى نهیم .
خاطره اى از دوران تحصیل
حـاج شـیـخ صـدرالدیـن حـائرى شـیـرازى مـى گـویـد: در گـذشـتـه شـنـیده بود که مرحوم علامه طباطبایى(ره) عملى داشته اند که بعد از انجام آن عمل، خداوند به او عنایتى فرموده که دیگر هیچ مطلبى برایشان مجهول نمانده . این مساءله براى من مهم بود. مترصد فرصت بودم تا از زبان خود عـلامـه بشنوم و از خصوصیات قضیه مطلع شوم تا اینکه خوشبختانه به اتفاق داماد محترمشان، شهید قدوسى و خانواده به شیراز تشریف آوردند و بر ما وارد شدند. از این پیشامد خوشحال شدم و در خدمتشان بودیم . شبى پس از انجام نماز مغرب و عشاء گفتم، عرضى دارم نمى دانم جواب مى دهید یا نه ؟ فرمود: چنانچه بدانم مى گویم . عرض کردم مربوط به شخص شماست، مى خواهم در جواب دریغ نکنید. فرمود: آنچه بدانم دریغ ندارم . عـرض ‍ کـردم . شـنـیـده ام حـضـرت عـلى در گـذشـتـه عـمـلى داشـتـه ایـد کـه بـعـد از ایـن عمل، خداوند لطفى فرمود و تفضلى کرده و از آن به بعد مجهولى براى شما باقى نمانده است .
وقـتـى ایـن را گـفـتـم ، مـقـدارى چـهـره اش بـرافـروخـتـه شـد و فـرمـود: چون وعده کردم بگویم، مى گویم و فرمود: در ابتداى تحصیلم در تبریز مشغول خواندن سیوطى بودم، روزى استاد مرا امتحان کرد. من در امتحان رفوزه شدم و از پس امتحان بر نیامدم . استاد به من فرمود: وقت خود و وقت مرا تـضـیـیـع کـردى . ایـن تعبیر براى من بسیار گران بود. دیگر نتوانستم در شهر بمانم . از شهر خارج شدم و به کنارى رفتم، جایى که خالى از اغـیار بود. به عملى مشغول شدم، (نفرمود چه عملى !) بعد از اتمام آن عمل، خداوند عنایتى فرمود. این را که گفت دیگر ساکت شد. عرض کردم شنیده ام کـه بـعـد از ایـن عـمـل بـا هـر مـطـلب مـشـکـلى کـه مـواجـه شـده ایـد، حـل شـده و دیـگـر مـشـکـلى نـداشـتـیـد؟ فـرمـودنـد: بـحـمـدالله تـا بـه حال خداوند متعال چنین عنایت فرموده .
دعاى عام
حـضـرت آیـه الله حـسـن زاده آملى در نکته 777، از کتاب "هزار و یک نکته " مى نویسد: رساله اى در امامت نوشتم، چون به پایان رسید آن را حضور اسـتـاد ارایـه دادم، مـدتى در نزد او بود و یک بار تمام آن را مطالعه کردند. در یک جاى آن رساله دعاى شخصى درباره خودم کرده بودم ((که بار خدایا مرا به فهم خطاب محمدى (صلى الله علیه و آله و سلم ) اعتلا ده )) در هنگام برگرداندن رساله به من فرمودند: تا من خودم را شناختم دعاى شخصى در حق خودم نکردم، بلکه دعایم عام است .
رمز موفقیت
حضرت آیه الله مکارم شیرازى در این مورد فرمودند:
((مـن فـکـر مـى کـنـم چـیـزى کـه بـاعـث مـوفـقـیـت یـک طـلبـه یـا یـک عـالم بـزرگ مـى شـود سـه اصـل اسـت : 1- نـظـم در کـار. 2- اسـتـقـامـت و پـشـتـکـار. 3- اخـلاص و پـاکـى نـیـت . و ایـن سـه اصل بخوبى در مرحوم علامه طباطبایى دیده مى شد.))
نمونه اى از اشعار
گـفـتـیـم که علامه شاعرى بسیار توانا بود. اشعارى که از ایشان به جاى مانده است نشان از ذوق بسیار لطیف ایشان دارد. به عنوان حسن ختام غزلى عارفانه از آن مرحوم را در اینجا مى آوریم .
همى گویم و گفته ام بارها                             بود کیش من مهر دلدارها
پرستش به هستى است در کیش مهر              برونند زین جرگه هشیارها
به شادى و آسایش و خواب و خور                     ندارند کارى، دل افگارها
بجز اشک چشم و بجز داغ دل                          نباشد، به دست گرفتارها
کشیدند در کوى دلدادگان                               میان دل و کام، دیوارها
چه فرهادها، مرده در کوهها                            چه حلاجها رفته بر دارها
چه دارد جهان جز دل و مهر یار                         مگر توده هایى ز پندارها
ولى رادمردان و وارستگان                               نیارند هرگز به مردارها
مهین مهرورزان که آزاده اند                             بریزند از دام جان تارها
وفات و مدفن ایشان

سـرانـجـام عـلامـه پـس از هـشـتـاد سـال عـمـر بـا بـرکـت ، بـه دنـبـال یـک کـسـالت طـولانـى، در روز یـک شـنـبـه 18 مـحـرم الحـرام سال 1402 قمرى برابر با 24 آبان 1360 شمسى ، چشم از جهان فروبست . که ضایعه اى بس بزرگ بر عالم تشیع و مصیبتى سنگین بر جهان اسلام بود و در حرم حضرت معصومه (علیه السلام ) بخاک سپرده شد.

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی