کسی که نداند دکارت، کانت و... چه گفتهاند، چطور میتواند شاگرد حضرت ولیعصر (عج) باشد
کسی نمیداند دکارت چه گفته، هیدگر چه گفته، کانت چه گفته، این چطور میتواند شاگرد حضرت باشد؟ کجا میخواهد برود؟ این میخواهد بین جمکران و حرم برود یا میخواهد جهان را اصلاح کند، حرف حضرت را به جهان برساند یا نرساند؟
به گزارش «فرهیختگان آنلاین»، حالا ما که همیشه منتظر و آمادهایم انشاءالله و موظفیم؛ اما حالا حضرت [ولیعصر] ظهور کردند. حضرت [که] ظهور کردند، هم بخش ملی و محلی را زنده میکند و هم بخش منطقهای را زنده میکند و هم بخش بینالمللی را. حالا حوزههای علمیه که شاگردان مستقیم حضرت هستند، حضرت به اینها دستور میدهد شما باید به فلان کشور و به فلان شهر بروید. این را در آیات دیگر به اینصورت بیان فرمود: «* یُرِیدُونَ لِیُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَ اللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ * لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُشْرِکُونَ» (صف:8و9) و«هُوَ الَّذِی أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَی وَ دِینِ الْحَقِّ لِیُظْهِرَهُ عَلَی الدِّینِ کُلِّهِ وَ کَفَی بِاللَّهِ شَهِیداً» (فتح:28) این «لیظهره علی الدین کله» همان بیان نورانی پیغمبر(ص) است که [فرمود]: «الاسلام یعلو و لایعلی علیه.» بارها بهعرضتان رسیده است این یک جمله خبریهای است که به داعی انشا القا شده است. «الاسلام یعلو» به این معنا نیست که خود این قرآن و آیات که خودبهخود بالا نمیآید، بهدست شما باید بالا بیاید دیگر. فرمود الاسلام یعلو و لا یعلی علیه، یعنی یجب علیکم که حرف جهانی بزنید. حالا کسی منتظر ظهور حضرت است حداکثر فکرش حرم تا جمکران باشد این که دیگر جهانی نیست. این ظهور حضرت نمیخواهد. این حداکثر یک پیادهروی ثواببری میخواهد. کسی نمیداند دکارت چه گفته، هیدگر چه گفته، کانت چه گفته، این چطور میتواند شاگرد حضرت باشد؟ کجا میخواهد برود؟ این میخواهد بین جمکران و حرم برود یا میخواهد جهان را اصلاح کند، حرف حضرت را به جهان برساند یا نرساند؟ این بدون اطلاع و آگاهی از جهان میتواند [مصداق] «لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون»، «ولو کره الکافرون» و «و کفی بالله شهیدا» [باشد؟]. در این سه آیه؛ اینکه فرمود الاسلام یعلو و لا یعلی علیه بهدست چهکسی باید احیا شود؟ کسی که نداند [در] غرب چه خبر است و نداند [در] آگاهی غرب چه خبر است، مکتبهای غرب چه خبر است، ادیان غرب چه خبر است، این چطور میتواند شاگرد حضرت باشد؟ این فقط جمکرانی فکر میکند و نه جهانی. باید حواسمان جمع باشد.
ما حالا نه وقت میتوانیم تهیه کنیم، جز آرزو و امید که کاری از دست ما برنمیآید. فقط این را آرزو داریم که حضرت ما را بهعنوان شاگردی بپذیرد. کار را از ما نگیرد و به دیگری ندهد. حالا اگر کار را از ما نگرفت و به دیگری نداد و ما را بهعنوان شاگردی قبول کرد و فرمود برو به فلان شهر و فلانکشور و پیام مرا برسان، لیظهره علی الدین کله ولو کره المشرکون، ولو کره الکافرون، باید مکتب آنها را بدانیم یا ندانیم؟ یک روحانی باعرضه بفهم، فتح یک کشور را بهعهده دارد. همه ما شنیدهایم وقتی فتح خیبر [واقع] شد، وجود مبارک پیغمبر(ص) این بیان را ذکر کرد. پسرعمویش جعفر از مهاجرت به حبشه به مدینه آمده است. جعفر بیش از 10سال در حبشه بود. میدانید تمام مردم مدینه تحت فشار یهودیهای کاخنشین بودند. پول دست آنها بود، قدرت، جاسوسی و ستون پنجم دست آنها بود. چهقدر رنج و غصه از این یهودیان مقتدر سرمایهدار مدینه میبردند. بعد از فتح خیبر خیلی راحت شدند و آن قدرت علوی(س) بالاخره در را باز کرد. در روز فتح خیبر، جعفر(س) از حبشه به مدینه و به خدمت حضرت آمده بود. چندسال در حبشه بود. وجود مبارک پیغمبر(ص) فرمود: «امروز من دو جشن دارم. نمیدانم به کدام یکی از ایندو خوشحال باشم. به قدوم جعفر یا به فتح خیبر.» خب پسرعموی او از مسافرت آمده؛ آیا این کار فتح خیبر را میکند؟
یک روحانی بفهم، مبلغ، معلم و آگاه [که] بیش از 10سال در حبشه بماند، فرهنگ حبشی و حبشه را عوض بکند، تحت تاثیر قرار نگیرد، تحت تاثیر قرار بدهد، آثار اسلام را در آنجا روشن کند، این ارزشش بهاندازه فتح خیبر است. پس چرا ما نباشیم؟ چرا ما نباشیم؟ چرا؟ جعفر که امام نبود و پسرعموی حضرت بود. این کار از ما برمیآید دیگر. چرا اگر ما را فرستادند و گفتند برو لندن و... ما حرف روز را نزنیم؟ خب شما سوال کنید بیش از 10سال جعفر در آنجا بود، چهکاری میکرد؟ زودتر از هرجای دیگر حبشه مسلمان شدند دیگر. از بس عمیق و عالمانه حرف زد، مبلغانه حرف زد، فرهنگی فکر کرد. پس میشود آدم کاری کند که پیغمبر اسلام بگوید ارزش دیدار او بهاندازه فتح خیبر است. [ارزش] این کار. حالا آن مساله بهشت و درجات بهشت در جای خودش محفوظ است. چرا ما این نباشیم. این [کار را] که [پیغمبر(ص)] نگفت مخصوص پسرعموی من است. همه شما میتوانید این کار را کنید. اگر کسی از طرف رهبری یا غیررهبری رفته آلمان، رفته انگلستان و... کار همین بزرگوار، یعنی جعفر پسر ابیطالب، همین کار را انجام بدهد. شهید بهشتی هم آنجا بود و دیگران هم بودند دیگر. پس میشود درس خوب بخواند، حرف را خوب بفهمد. مطالب عقلی و جهانبینی اسلام را بفهمد. جهانبینی آنها را بشناسد و زبان آنها را بداند و به زبان آنها، آنها را روشن کند تا روشنی چشم وجود مبارک حضرت ولیعصر(عج) بشود. همان حرفی که وجود مبارک پیغمبر (ص) فرمود، حضرت [ولیعصر] هم همان حرف را میزند دیگر. دو تا حرف که ندارند. غرض این است که این جمله نورانی که فرمود «دو جشن دارم و نمیدانم به کدامیک از اینها خوشحالتر باشم»، برای یک آدم بفهم است. برای یک روحانی بفهم، یک روحانی بهروز است که بداند اگر به آلمان رفته است چه کند، اگر به فرانسه رفته است چه کند، اگر به فلانکشور رفته است چه کند. پس میشود دیگر. وگرنه اینکه ما اینجا تا جمکران فکر بکنیم و جهانی بشود، این که نمیشود.