یک بار داشتیم توی محوطه قدم می زدیم که از بیمارستان صدای جیغ و داد بلند شد.
آن قدر دل خراش بود که جگر آدم ریش می شد. ...
عالی نیوز به نقل از گزارش سرویس مقاومت جام نیوز، خاطرات اسارت در کنار همه سختی ها و عذابهایش برای آزادگان ما شیرینی خودش را هم دارد. لحظاتی که دور از خانواده و در سرزمینی غریب سپری شد اما شاهنامه ای بود که آخرش خوش درآمد. آنچه می خوانید بخشی از خاطرات آزاده منصور کاظمیان است: