وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

دکتر تیجانی

عالی نیوز به نقل از رهروان ولایت: دکتر «سید محمد تیجانی سماوی» از اهالی شهر «قفصه» [یکی از شهر‌های تونس] است. وی مطابق دین خاندان و هم‌شهری‌های خود، پیرو مذهب مالکی، از مذاهب اهل تسنن بود. پس از گذراندن دوره تحصیلات، در صف دانشمندان درآمد، و درباره مذهب حق از مذاهب اسلام، پژوهشی پی‌گیر، هوش‌مندانه و خستگی ناپذیر انجام داد؛ و در این راه مسافرت‌ها کرد، و در نجف اشرف به محضر آیت الله خوئی(رحمه‌الله‌علیه) و شهید آیت الله سید محد باقر صدر(رحمه‌الله‌علیه) رسید، و پس از بررسی‌های فراوان، عمیقا به تشیع گروید و رسما شیعه شد، و شرح گرایش خود را در کتاب ارزشمندی که تألیف کرده، به نام «ثم اهتدیت»[۱] تبیین کرد، و کتاب‌های دیگری نیز تألیف کرده است، از جمله کتابی به نام «مع‌الصادقین» که در این کتاب با طرح چندین بحث و استدلال، حقانیت مذهب تشیع را ثابت کرده است. مناسب است در این کتاب به ذکر چند نمونه از مناظرات او و راز‌های شیعه شدن او بپردازیم:

مناظره با شهید آیت‌الله صدر درباره توسل
دکتر تیجانی زمانی که به نجف اشرف رفت، توسط دوستش به محضرت آیت‌الله العظمی سید محمد باقر صدر(رحمه‌الله‌علیه) رسید. در محضر ایشان به پژوهش و مناظره پرداخت. نخست چنین پرسید: علمای سعودی می‌گویند: دست بر قبر کشیدن و توسل به صالحین و تبرک جستن از آنان، شرک به خدا است، نظر شما چیست؟
آیت‌الله صدر: هرگاه دست کشیدن بر قبر و توسل جستن به این نیت باشد که آن‌ها بدون اذن خدا، نفع و ضرر می‌رسانند، چنین کاری شرک است، ولی مسلمانان یکتاپرست می‌دانند که تنها خدا نفع و ضرر می‌رساند، و اولیای خدا، وسیله و واسطه هستند، بنابراین با این نیت که آن‌ها واسطه هستند، این عمل هرگز شرک نیست. همه مسلمانان از سنی و شیعه، از عصر رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تاکنون در این امر اتفاق نظر دارند، به استثنای «وهابیت» و «علمای سعودی» که در همین قرن جدید پیدا شده‌اند[۲] و بر خلاف اجماع مسلمانان، رفتار می‌کنند، و خون مسلمانان را مباح می‌دانند، و بین آن‌ها فتنه انگیزی می‌کنند، و دست بر قبر کشیدن و توسل را شرک می‌دانند.
آقای سید شرف الدین [صاحب کتاب ارزشمند المراجعات] در عصر حکومت «ملک عبدالعزیز» برای زیارت خانه خدا به مکه رفت. در عید قربان در کنار سایر علما به کاخ پادشاه سعودی دعوت شد، تا طبق معمول در عید قربان به او تبریک بگویند. او به کاخ رفت، هنگامی که نوبت به او رسید، دست شاه را  گرفت و هدیه‌ای به او داد، و آن هدیه یک قرآن بود که دارای جلدی پوستین بود. شاه عربستان آن هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان تعظیم و احترام، بر پیشانی خود گذاشت. سید شرف الدین ناگهان گفت: ای پادشاه! چرا این جلد را می‌بوسی و به آن تعظیم می‌کنی، با این‌که این جلد چیزی جز پوست بز نیست؟
شاه گفت: غرض من از بوسیدن جلد، قرآنی است که در داخل آن قرار دارد، نه خود جلد.
آقای شرف الدین، بی‌درنگ فرمود: «احسنت ای پادشاه! ما شیعیان نیز وقتی که پنجره یا در اتاق پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را می‌بوسیم، می‌دانیم که آهن هیچ کاری نمی‌تواند بکند، ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهن‌ها و چوب‌ها قرار دارد. ما می‌خواهیم رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) را تعظیم و احترام  کنیم، همان‌گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز می‌خواستی قرآن را تعظیم کنی که در درون آن پوست قرار دارد».
حاضران تکبیر گفتند، و او را تصدیق کردند، در این هنگام ملک عبدالعزیز ناچار شد تا به حاجیان اجازه دهد که از آثار رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) تبرک بجویند، ولی ولی‌عهد او که بعد از او آمد، از قانون گذشته‌شان برگشت.
بنابراین شرکی در کار نیست، ‌وهابیان با مطرح کردن این موضوع، بر اساس سیاست خود می‌خواهند کشتار شیعیان را مباح عنوان کنند، و حکومت‌شان بر مسلمانان باقی بماند، و تاریخ بزرگ‌ترین گواه است که وهابیان تاکنون چه بر سر امت محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده‌اند.[۳] 

گواهی دادن به نام علی(علیه‌السلام) در اذان
دکتر تیجانی سماوی: چرا شیعیان در اذان و اقامه گواهی می‌دهند علی(علیه‌السلام) «ولی خدا» است؟
آیت‌الله صدر: همانا امیرالمومنین(علیه‌السلام) یکی از بندگان خداست، که خداوند آنان را برگزیده و بر دیگران، شرافت و برتری داده است، تا بار سنگین رسالت را پس از پیامبران بر دوش بکشند، و اینان اوصیاء و جانشینان پیامبرانند، و اگر هر پیامبری جانشینی دارد، همانا علی بن ابی‌طالب(علیه‌السلام) جانشین محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، و ما او را بر سایر اصحاب مقدم می‌داریم، زیرا خدا و رسولش او را برتر دانسته‌اند، و در این مورد دلیل‌های عقلی و نقلی از کتاب و سنت داریم، و این دلیل‌ها هرگز شک‌بردار نیستند، زیرا نه تنها از سوی ما متواتر و صحیح هستند، بلکه از سوی اهل تسنن نیز متواترند.[۴]

و در این زمینه، علمای ما  کتاب‌های فراوانی نوشته‌اند، و چون مبنای حکومت بنی‌امیه بر محور نابود کردن این حقیقت،‌ و جنگیدن با امیرالمومنین(علیه‌السلام) و فرزندانش و قتل آن‌ها بود، و کار را به جایی رساندند که بر بالای منبر‌های مسلمانان، آن حضرت را لعن می‌کردند، و مرم را با زور بر این امر،‌ وا می‌داشتند، ‌از این رو شیعیان و پیروان امام علی(علیه‌السلام) گواهی می‌دهند که آن حضرت، ولی خداست، و روا نیست که مسلمانی، ولی خدا را نفرین کند، و این شیوه شیعه، در حقیقت مبارزه با هیئت حاکمه ستم‌گر بود، تا این‌که عزت را برای خدا و رسولش و مؤمنان به تثبیت برسانند، و انگیزه‌ای تاریخی برای تمام مسلمانان و نسل‌های آینده باشد تا به حقانیت امیرالمومنین(علیه‌السلام) و انحراف دشمنانش پی ببرند.
به این ترتیب فقیهان ما بر این اساس حرکت کردند که  گواهی دادن به ولایت امیرالمومنین(علیه‌السلام) را در اذان و اقامه، رجاءً و تبرکاً مستحب می‌دانستند، نه این‌که جزئی از اذان یا اقامه باشد، بنابراین هر گاه آن کس که اذان یا اقامه می‌گوید، گواهی به ولایت حضرت را به نیت این‌که جزئی از اذان یا اقامه است بگوید، اذان و اقامه‌اش باطل است.[۵]

مناظره و گفتگو با آیت‌الله خوئى(رحمه‌الله‌علیه)
دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: آن‌گاه که سنی بودم و تازه به نجف اشرف وارد شده بودم، توسط دوستم به محضر آیت ‌الله سید ابوالقاسم خوئی(رحمه‌الله‌علیه) راه یافتم. دوستم چیزی دم گوش سید [آیت الله العظمی خوئی] گفت،‌ سپس به من اشاره کرد تا در کنار آیت‌الله خوئی(رحمه‌الله‌علیه) بنشینم، در آن‌جا نشستم. دوستم اصرار کرد تا نظر خود و مردم تونس را در مورد شیعیان برای ایشان تشریح کنم... .

گفتم: شیعه در نزد ما از یهود و نصاری هم بدترند، زیرا یهود و نصاری، خدا را می‌پرستند و به موسی و عیسی معتقدند، ولی ما آن‌چه را از شیعیان می‌دانیم این است که آن‌ها علی(علیه‌السلام) را می‌‌‌پرستند و عبادت می‌کنند، و او را تنزیه و تقدیس می‌کنند، و در میان شعیان، گروهی نیز هستند که خدا را می‌پرستند، ولی مقام علی(علیه‌السلام) را تا درجه رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالا می‌برند، تا آن‌جا که می‌گویند: بنا بود جبرئیل قرآن را نزد علی(علیه‌السلام) بیاورد، ولی خیانت کرد و نزد پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) برد [و می‌گویند جبرئیل امین، خیانت کرد].
آیت‌الله خوئی، لحظه‌ای سرش را پایین انداخت و سپس فرمود: «ما  گواهی می‌دهیم که جز خدا معبودی نیست، و محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسول خداست. درود خدا بر او و آل پاکش باد، و گواهی می‌دهیم که علی(علیه‌السلام) بنده‌ای از بندگان خداست». آن‌گاه به حاضران نگاه کرد و در حالی که به من اشاره می‌کرد و گفت: «این بیچاره‌ها را ‌ببینید که چگونه فریب شایعه‌ها و تهمت‌های دروغین را می‌‌خورند، این چندان عجیب نیست، بلکه بدتر از این هم از دیگران شنیده بودم «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم»؛ آنگاه به من رو کرد و فرمود: «آیا قرآن خوانده‌ای؟»
گفتم: هنوز ده سال از عمرم نگذشته بود که نیمی از قرآن را حفظ کرده بودم.
فرمود: آیا می‌دانی همه گروه‌های اسلامی، صرف نظر از اختلاف مذهب‌شان درباره حقانیت قرآن اتفاق نظر دارند، و قرآنی که در نزد ماست، همان قرآنی است که در نزد شماست؟‌
گفتم: آری، ا ین را می‌دانم.
فرمود: آیا این آیه را خوانده‌ای که: «وَ مَا مُحَمَّدٌ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِهِ الرُّسُلُ[آل‌عمران/۴۴] و محمد نیست جز رسولی که قبل از او پیامبرانی دیگر آمده بودند» و «مُّحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاء عَلَى الْکُفَّارِ...[فتح/۲۹] محمد رسول خدا است و آنان که با او هستند، نسبت به کافران سخت و قاطع هستند». و نیز می‌فرماید: «مَّا کَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ[احزاب/۴۰] محمد پدر هیچ کدام از شما نبود، ولی رسول خدا و خاتم پیامبران بود»؛ آیا این آیات را خوانده‌ای؟
گفتم: آری، این آیات را می‌شناسم.

سپس فرمود: پس علی(علیه‌السلام) در میان این آیات کجا است؟ [می‌بینی که سخن از رسالت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) است نه علی، و ما و شما هر دو گروه، قرآن را قبول داریم] بنابراین چگونه به ما تهمت می‌زنید که ما علی(علیه‌السلام) را تا درجه پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالا می‌بریم؟

من سکوت کردم و جوابی ندادم.
آنگاه افزود: در مورد خیانت جبرئیل، این تهمت از تهمت اولی سنگین‌تر است، مگر نه این است که وقتی جبرئیل بر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در آغاز بعثت نازل شد،‌ علی(علیه‌السلام) کمتر از ده سال داشت، پس چگونه جبرئیل اشتباه می‌کند، و بین محمد(صلی‌الله‌علیه‌وآله) و علی(علیه‌‌السلام) فرق نمی‌گذارد؟ سکوت کردم و در فکر خود، صحت گفتار منطقی ایشان را دریافتم. ایشان افزودند: «ضمنا به تو بگویم که شیعه تنها گروهی از میان سایر گروه‌های اسلامی است که به عصمت پیامبران و امامان(علیهم‌السلام) معتقد است، قطعا جبرئیل نیز که «روح الامین» است، از هر اشتباهی مصون است».

گفتم: پس این شایعه‌ها چیست؟
فرمود: این‌ها تهمت و نسبت‌های ناروایی است که برای تفرقه و جدایی مسلمانان جعل کرده‌اند، تو به حمدالله انسان عاقلی هستی، و مسائل را به خوبی تشخیص می‌دهی، اکنون در بین شیعیان  گردش کن و حوزه علمیه شیعه را از نزدیک ببین و دقت کن که آیا چنین نسبت‌هایی در میان آن‌ها وجود دارد؟
من در نجف اشرف که بودم چیزهایی را دریافتم، و به تهمت‌های ناجوانمردانه‌ای که به شیعیان زده می‌شود پی بردم....[۶]

انجام نماز ظهر و عصر، مغرب و عشاء در یک وقت
می‌دانیم که اهل تسنن انجام نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا را پشت سر هم باطل می‌دانند، و می‌گویند: واجب است هر کدام از چهار نماز مذکور را در وقت خود خواند و بین نماز ظهر و عصر، فاصله انداخت و هم‌چنین بین نماز مغرب و عشاء.
دکتر تیجانی سماوی می‌گوید: من که سنی بودم، بر همین اساس نماز می‌خواندم و انجام نماز ظهر و عصر، هم‌چنین نماز مغرب و عشاء را پشت سر هم باطل می‌دانستم.
هنگامی که وارد نجف اشرف شدم و با راهنمایی دوستم به محضر آیت‌الله شهید محمد باقر صدر(رحمه‌الله‌علیه) رسیدم، هنگام ظهر شد، آقای صدر به سوی مسجد روانه شد، من و حاضران نیز به آن مسجد رفتیم و مشغول نماز شدیم. دیدم آقای صدر بعد از نماز ظهر با فاصله اندکی، نماز عصر را خواند؛ من در شرایطی و در مکانی بودم که نمی‌توانستم از صف خارج شوم، و این نخستین بار بود که نماز عصر را پشت سر نماز ظهر خواندم، ولی در فشار روحی بودم که آیا نماز عصرم درست است؟

آن روز مهمان شهید صدر(رحمه‌الله‌علیه) بودم، فرصتی به دست آمد از ایشان پرسیدم: «آیا رواست که مسلمانی دو نماز واجب را هنگام ضرورت با هم انجام دهد؟»
شهید صدر: آری، جایز است، انجام دو فریضه پشت سر هم، در همه حالات و بدون ضرورت نیز جایز است.
پرسیدم: دلیل شما بر این فتوا چیست؟‌
شهید صدر: زیرا رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه در غیر سفر و بی‌آن‌که خوفی در میان باشد یا باران ببارد و یا ضرورتی اقتضا کند، نماز ظهر و عصر، هم‌چنین نماز مغرب و عشا ‌را پشت سر هم خواندند، و این کار به خاطر آن بود که مشقت را از ما بردارد، و چنین عملی بحمدالله به عقیده ما از طریق امامان اهل بیت(علیهم‌السلام) ثابت است، و همچنین در نزد شما اهل تسنن نیز [از طریق سنت] ثابت است.

من تعجب کردم که چطور در نزد ما ثابت است، با این‌که تا آن روز آن را نشنیده بودم، و هیچ کس از اهل تسنن را ندیده بودم که به آن عمل کند، بلکه به عکس می‌گفتند: اگر نماز یک دقیقه قبل از اذان واقع شود باطل است، تا چه رسد به این‌که کسی مثلا نماز عصر را ساعاتی قبل از وقتش پس از نماز ظهر بخواند، یا نماز عشا را بعد از نماز مغرب انجام دهد، چنین کاری در نزد ما ناآشنا و باطل بود.
آقای صدر از چهره‌ام دریافت که من تعجب کرده‌ام که چه طور انجام نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا، پشت سر هم نزد اهل سنت جایز است؟ همان دم به یکی از طلاب حاضر اشاره کرد، او برخاست و دو جلد کتاب را نزدم آورد، دیدم کتاب صحیح مسلم و صحیح بخاری است. آقای صدر به آن طلبه دستور داد که مرا به احادیثی که مربوط به جمع بین دو فریضه است و در آن دو کتاب آمده است، ‌آگاه سازد.

من در آن دو کتاب خواندم که رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر و عصر، و مغرب و عشا را پشت سر هم، بدون خوف و بارندگی و هر گونه ضرورت دیگر خوانده است، و در کتاب صحیح مسلم یک «باب کامل» در این خصوص یافتم، هم‌چنان شگفت زده و حیران بودم، خدایا چه می‌بینم، در دلم این شک راه یافت که شاید این دو کتاب صحیح مسلم و بخاری که در این‌جا وجود دارد تحریف شده باشد و دو کتاب اصلی نباشد، و در دلم می‌گفتم وقتی که به تونس بازگشتم، در آن‌جا به این دو کتاب مراجعه می‌کنم، و دقیقا این موضوع را پی‌گیری خواهم کرد.
در این هنگام شهید صدر از من پرسید: «بعد از این دلیل، اکنون چه نظری داری؟»

گفتم: «شما بر حق هستید و راست‌گو می‌باشید...» از آقای صدر تشکر کردم، ولی در دلم قانع نشده بودم. تا این‌که به کشور تونس [وطنم] بازگشتم، و کتاب‌های صحیح مسلم و صحیح بخاری و... را از سر فرصت به دست آوردم و دقیقا مورد بررسی قرار دادم و به طور کامل قانع شدم که خواندن نماز ظهر و عصر، و همچنین نماز مغرب و عشاء، پشت سر هم بدون هر گونه ضرورت، اشکال ندارد؛ چنان که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنین کاری انجام داده است.
دیدم امام مسلم، در صحیح خود[۷] در باب «جمع بین دو نماز در غیر سفر» از ابن عباس نقل می‌کند که پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء را با هم انجام داد. و نیز نقل کرده است که آن حضرت در مدینه، بین نماز ظهر و عصر، و نماز مغرب و عشاء، بدون خوف یا بارندگی جمع کرد. از ابن عباس سؤال شد که را پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) چنین کرد؟ در پاسخ گفت: «کی لا یحرج امته؛ تا امتش را به دشواری نیافکند».[۸]
و نیز در کتاب صحیح بخاری،[۹] باب «وقت المغرب» دیدم و خواندم که به نقل از ابن عباس، پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله) هفت رکعت نماز [مغرب و عشاء] را با هم خواند، و هشت رکعت نماز [نماز ظهر و عصر] را پشت سر هم انجام داد.
و در کتاب مسند احمد[۱۰] دیدم که همین مطلب روایت شده بود. هم‌چنین در کتاب الموطأ امام مالک[۱۱] دیدم که ابن عباس روایت کرده است: «صلّی رسول الله(صلی‌الله‌علیه‌وآله) الظهر و العصر جمیعا و المغرب و العشاء جمیعا فی غیر خوف و لا سفر؛ رسول خدا(صلی‌الله‌علیه‌وآله) نماز ظهر و عصر و همچنین نماز مغرب و عشاء را در غیر خوف و سفر، پشت سر هم خواند». پس چرا با این‌که مسئله این‌گونه روشن است، اهل تسنن بر اثر تعصب و ناآگاهی، همین مطالب[۱۲] را به عنوان ایراد بزرگ بر شیعه عنوان می‌کنند؟! غافل از آن‌که در کتاب‌های اصیل خودشان، جواز آن ثابت است.[۱۳]

این مناظرات دکتر تیجانی با عالمان شیعه سبب آگاهی ایشان و پی بردن به حقانیت اعتقادات شیعه گشته  و سبب شده تا ایشان مذهب تسنن را کناره نهاده و به مذهب تشیع تشرف یابد.
__________________________________
پی‌نوشت:
[۱]. این کتاب به فارسی به نام «آنگاه هدایت شدم» ترجمه شده و با استقبال کم نظیری روبرو شده است .
[۲]. این مسلک انحرافی در قرن ۱۲ پدید آمد، و توسط آل سعود، دنبال و گسترش یافت. یکی از جنایات وهابیان جنایتی است که امیر سعود وهابی با سپاه بیست هزار نفری به کربلا حمله کرد، پنج هزار نفر یا بیشتر را کشتند. تاریخ کربلا: ص ۱۷۲.
[۳]. اقتباس از آنگاه... هدایت شدم: ص ۹۲ و ۹۳.
[۴]. یعنی به قدری نقل شده است که انسان علم به صدور آن، از پیامبر(صلی الله علیه و آله) پیدا می‌کند.
[۵]. اقتباس از آنگاه... هدایت شدم: ص ۸۸ و ۸۹.
[۶]. اقتباس و تلخیص از: آنگاه ... هدایت شدم: ص ۷۶ و ۷۸.
[۷]. صحیح مسلم:‌ج ۲، ص ۱۵۱ (باب الجمع بین الصلاتین فی الحضر).
[۹]. همان: ص ۱۵۲.
[۱۰]. مسند احمد: ج ۱، ص ۲۲۱.
[۱۱] همان: ص ۱۴۰.
[۱۲]. الموطاء الامام المالک: ج ۱، ص ۱۶۱.
[۱۳]. لا کون مع الصادقیق: تیجانی سماوی، چاپ بیروت، ص ۲۱-۲۱۴ (با تلخیص).
منبع: شیعه نیوز http://www.shia-news.com/fa/news/35925/

بازنشر

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی