کاندیداتوری عارف ادای دینی به بدنه اجتماعی بود که نشان دهد اصلاحطلبان بازی را واگذار نکردند.
صبح روز یکشنبه تکلیف کرسی ریاست پارلمان مشخص شد، گرچه هیاترئیسه موقت تشکیل شد اما معمولا هیاترئیسه موقت در رایگیری برای هیاترئیسه دائم ابقا میشود. برخی رای 103نفری عارف را به شکست جریان اصلاحات در مجلس تفسیر کردند و برخی معتقد بودند عارف از ابتدا نباید کاندیدا میشد. صادق زیباکلام، تحلیلگر مسائل سیاسی و استاد دانشگاه اما معتقد است کاندیداتوری عارف ادای دینی به بدنه اجتماعی بود که نشان دهد اصلاحطلبان بازی را واگذار نکردند.
تحلیل شما از انتخاب مجدد علی لاریجانی بهعنوان رئیس مجلس چیست؟
اگر غیر از این نتیجه به دست آمده بود و لاریجانی کمتر از عارف رای میآورد، باید شگفتزده میشدیم. پیشبینی من این بود که عارف در بهترین حالت 110رای و لاریجانی بیش از 150رای خواهد داشت و عملا هم همین اتفاق افتاد. هسته مرکزی آنچه اصلاحطلبان مجلس را تشکیل میدهد، در واقع تعداد کسانی که شناسنامه اصلاحات دارند، بین 100 تا 110نفر است، باقی کسانی که بهعنوان اعضای لیست امید شناخته میشوند، مجموعهای از اصولگرایان معتدل بودند که اصلاحطلبان در استانهای مختلف به این نتیجه رسیدند که حداقل نمره را از اصلاحطلبان میگیرند، بنابراین آنها را در لیست قرار دادند. گروه بعدی هم کسانی بودند که نه لزوما اصلاحطلب و نه الزاما اصولگرا بودند. بنابراین لیست امید درواقع از سه گروه تشکیل شد. اول اصلاحطلبان شناسنامهدار، گروه دوم اصولگرایان میانهرو و معتدل. گروه سوم کاندیداهایی که ثبتنام کرده، جوان و ناشناخته بودند و نه اصولگرا و نه اصلاحطلب بودند. آن بخش که اصلاحطلب بودند که تقریبا 100نفر هستند، دیروز به عارف رای دادند. گروه دوم و سوم هم به سمت لاریجانی رفته و به او رای دادند. نمیدانم چرا اصلاحطلبان انتظار داشتند این افراد به عارف رای دهند؟ چراکه اصولگرا بودند و قطعا به علی لاریجانی که اصولگرایی میانهرو است، رای میدهند. در مورد گروه سوم ابتدا این بحث مطرح بود که چه تعداد از این افراد صادق بودند. یعنی با رای بدنه اجتماعی اصلاحطلبان وارد مجلس میشوند و بعد از هر جریانی که دلشان میخواهد، حمایت میکنند. این گروه معمولا جذب اصولگرایان میشوند چراکه پول، قدرت، نفوذ و نزدیکی به مراکز قدرت در دست آنان است. در واقع با توجه به ترکیب مجلس و همچنین شرایط لیست امید چنین انتخابی قابل پیشبینی بود به علاوه که این افراد این دغدغه را دارند که اگر خیلی به جریان اصلاحات نزدیک شوند، با رد صلاحیت مجلس بعدی را از دست بدهند.
آیا از ابتدای امر این استراتژی اصلاحطلبان در لیست بستن اشتباه بود که به سمت اصولگرایان معتدل رفتند و بدنه اجتماعیشان را برای این طیف خرج کردند یا در موضعگیریهای بعدی و داخلی مجلس مرتکب اشتباه شدند؟
از ابتدا این نوع لیست بستن درست بود. وقتی سه هزار نفر جواز حضور در انتخابات را نمیگیرند، اصلاحطلبان در مقابل پرسشِ چه باید کرد، قرار گرفتند. دو گزینه هم بیشتر پیشرویشان نبود. یا همچون انتخابات مجلس نهم یا هفتم سکوت کنند یا با استفاده از همین استراتژی با تمام قوا در انتخابات شرکت کنند و با کسانی که حداقل نمره را میگیرند، حضور داشته باشیم.
اما ممکن بود راه سومی هم باشد و آن اینکه در حوزههای انتخابیهای که اصلاحطلبان درجه دو و سه حضور داشتند، لیست بدهند و در باقی حوزهها از کسی حمایت نکنند. با این کار شاید جامعه آماری دقیقتری از اصلاحطلبان مجلس داشتیم و شاید در تصمیمگیری برای حضور در انتخابات هیاترئیسه اشتباه محاسباتی رخ نمیداد؟
با این کار تعدادی در حدود 30 تا 40نفر از اصلاحطلبان به مجلس راه مییافتند، درحالیکه الان تقریبا 105نفر نیرو داریم که شاید همه اصلاحطلب نبودند اما حالا پشتسر عارف ایستادهاند.
به هر حال با این نوع لیست بستن، تعدادی از افراد هم هستند که با برند اصلاحطلبی وارد مجلس شدند اما به میثاقنامه اصلاحطلبان پایبند نبودند؟
بله درست است. ذات سیاست اینگونه است. تعهد محضری از نمایندگان فهرستها نگرفته بودند. من معتقدم اگر 20 تا 30درصد از این افراد به اصلاحات پایبند بمانند و به تدریج به نیروهای اصلاحطلب و دموکراسیخواه تبدیل شوند، ما پیروز شدهایم.
منظورتان این است که یکی از دستاوردهای مهم اصلاحطلبان در مجلس کادرسازی بوده است؟
بله، همانقدر که بتوانیم فراکسیون قدرتمند 70 تا 80نفری اصلاحطلب داشته باشیم، پیشرفت کردهایم. همین مجلس را با مجلس نهم مقایسه کنید. در مجلس نهم جز علی مطهری کدامیک از اصلاحطلبان حاضر حتی با تعداد کم صدایشان شنیده شد. حالا اما کرسیهایی داریم که خیلی از آنها علی مطهریهای آینده خواهند شد.
اشتباه استراتژیک اصلاحطلبان در روند انتخابات بهویژه انتخابات هیاترئیسه چه بوده است؟ آیا عارف باید کنارهگیری میکرد؟
اصلاحطلبان هیچ اشتباه استراتژیکی نکردند. عارف مجبور بود تلاش خود را بکند ولو اینکه احتمال میداد شانس چندانی ندارند. بسیاری از اصلاحطلبان معتقد بودند ما بهرغم اینکه میدانیم شانس عارف زیاد نیست اما به بدنه اجتماعی خود مدیون هستیم و باید لااقل تلاش خود را بکنیم. این کمترین چیزی است که ما به بدنه اجتماعی بدهکاریم. مساله مهم بههیچوجه به دست آوردن یا به دست نیاوردن کرسی ریاست مجلس نیست، مساله مهم این است که اصلاحطلبان بتوانند دموکراسیخواهی، توسعه سیاسی، تنشزدایی در سیاست خارجه و... را پیش ببرد.
شما در تحلیل لیست امید از سه گروه نام بردید که تنها حدود 100نفرشان اصلاحطلب هستند. دیروز هم که تقریبا 25درصد از هیاترئیسه به اصلاحطلبان رسید. با توجه به این دادههای آماری اصلاحطلبان در مجلس برای نیل به اهدافشان باید چه استراتژی را پیش بگیرند؟
اصلاحطلبان باید تلاش کنند در بخشهایی از مجلس که ابزار لازم را دارد، مجلس به راس امور بازگردانده شود، نهادهای مختلف حاکمیتی باید به مجلس پاسخگو باشند. استراتژی اصلاحطلبان باید این باشد که این موارد را در مجلس تقویت کنند. حاکمیت قانون، توسعه سیاسی و گسترش آزادی را مدنظر قرار دهند.
فکر میکنید با تعداد تخمینی شما و ترکیب هیاترئیسه این اهداف محقق میشود؟
بله. 105یعنی یکسوم مجلس. ما با کمتر از این هم میتوانیم در جهت تحقق این خواستهها قدم برداریم. ما باید نسبت به مردم صادق باشیم و بگوییم درست است که از شما خواستیم به لیست امید رای دهید اما این به آن معنا نیست که لیست امید از نلسون ماندلا؛ بازرگان، مصدق و گاندی و... تشکیل شده است. لیست امید از کسانی تشکیل شده است که یکسوم آنها پای اصلاحات ایستادهاند. این قدمی روبهجلو است. در واقع این کادرسازی در مجلس دهم اتفاق میافتد و این یک برد برای جریان اصلاحات محسوب میشود.
به نظر شما کنارهگیری عارف برای انتخابات هیاترئیسه، پیروزی اصلاحات در مجلس دهم را مستحکمتر نمیکرد؟ این رقابت چه پیامی داشت؟
اگر عارف کنارهگیری میکرد، متهم میشد بدون اینکه تلاشی بکند صحنه را واگذار کرده است. بدنه اجتماعی سوال میپرسید که شرکت کردن یا نکردن ما در انتخابات چه تاثیری داشت که باز هم اصولگراها بر مجلس ریاست میکنند. کاندیداتوری عارف صرفا برای پاسخ به مطالبات بدنه اجتماعی بود. این که اصلاحطلبان بدون جنگیدن در زمین، بازی را واگذار نکردند.