تاریخ اسلام، بیانگر ستمهایی است که حاکمان ظالم، بعد از رحلت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) بر خاندان پاک ایشان روا داشت، یکی از این دورههای ننگین و سیاه، دوران امامت امام حسن عسکری (علیه السلام) و ایام ولادت امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) بود، که یکی از پر اختناقترین ادوار سیاسی اهلبیت (علیهم السلام) بود.
دو عامل اساسی را میتوان سبب فشارهای سیاسی علیه امام عسکری (علیه السلام) دانست:
یکی اینکه در زمان حیات امام یازدهم (علیه السلام)، شیعه بهصورت یک قدرت عظیم در عراق و برخی بلاد دیگر در آمده بود و همه میدانستند که شیعیان، حکومت هیچیک از عباسیان را مشروع نمیداند، و عامل مهمتر اینکه اکثراً مسلمین چه شیعه و چه سنی، میدانستند، امام عسکری (علیه السلام) پدر منجی عالم، امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) است. این دو عامل به همراه عوامل دیگر، سبب شدند امام عسکری (علیه السلام) بیش از هر امام دیگری در اختناق و تنگنا باشد.
امام عسکری (علیه السلام) با حکومت سه تن از حاکمان بنیعباس، یعنی معتز، مهتدی و معتمد معاصر بود. در این میان معتمد کینه خاصی نسبت به اهل بیت (علیهم السلام) داشت، لذا امام را در فشارهای بسیار شدید حکومتی قرار داد و بهدستور او و برای تسلط بیشتر بر امام ایشان را به سامراء و منطقه عسکر انتقال داد.
حضرت امام عسکری (علیه السلام) با تمام این تنگناها موظف به انجام رسالت خود بود. لذا با اصحاب خود بهطور پنهانی مکاتبه داشت و امور مهم دین را با آنها در میان میگذاشت.
داوود بن اسود که یکی از اصحاب امام عسکری (علیه السلام) و خادم ایشان بود میگوید: «روزی امام عصایی به من داد و فرمود: این عصا را به شخصی به نام عثمان بن سعید برسان. در بین راه در اثر حادثهای عصا شکست و دیدم که در میان آن نامهای وجود دارد. به سوی امام بازگشتم و جریان را بازگو کردم. حضرت به من فرمود: «و اذا سمعت لنا شاتما فامض لسبیلک التى امرت بها و ایاک ان تجاوب من یشتمنا او تعرفه من انت، فانا ببلد سوء و مصر سوء وامض فى طریقک فان اخبارک و احوالک ترد الینا فاعلم ذلک.[1] هر گاه مشاهده کردى که کسى ما را دشنام مىدهد، تو به دنبال مأموریتى که فرستاده شدى، برو و مبادا در صدد پاسخ او برآیى یا خودت را به او معرفى کنى، زیرا ما در شهر بدی قرار داریم، تو به راه خودت ادامه بده، زیرا اخبار و احوال تو به ما مىرسد، این را بهخوبى بدان.»
عبدالعزیز بلخی میگوید: در بازار، امام عسکری (علیه السلام) را دیدم، خواستم ایشان را به مردم معرفی کنم، که حضرت با اشاره انگشت، مرا امر به سکوت فرمودند و بعد به من فرمودند: «انه هوالکتمان أو القتل فاتق الله علی نفسک.[2] یا باید کتمان کنی و یا اینکه به قتل خواهی رسید. بر جان خودت از خدا بترس.»
خفقان و نظارت بر امام به حدی شدید بود که حتی اصحاب امام و کسانیکه با ایشان در ارتباط بودند، امنیت جانی نداشتند. امام (علیه السلام) به اصحاب خود دستور مىدادند، تا هیچکس به ایشان سلام نکند و یا با دست به او اشاره ننماید، زیرا در غیر این صورت جانش در امان نخواهد بود.[3] با تمام این فشارها امام باید مهمترین وظیفهای که بر دوش داشت را انجام دهد، که آن هم اثبات ولادت فرزندش و معرفی او، بهعنوان امام بعد از خودش، طوری که جانش در خطر نیفتد، بود. چرا که بنا بر شهادت تاریخ، حکومت بنیعباس تصمیم قاطع بر قتل امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) داشت.[4]
یکی دیگر از وظایف مهم امام عسکری (علیه السلام)، آماده سازی افکار شیعیان برای پذیرش مسئله غیبت بود، که حضرت این عمل را با گماردن نمایندگانی در سراسر بلاد اسلامی، بهخوبی انجام داد و این مسئله را به گوش تمامی شیعیان رساند و آنها را برای این اتفاق مهم آماده ساخت.
پینوشت:
[1]. بحارالانوار، علامه مجلسی، داراحیاءالتراث، بیروت: ج50، ص283،ح6
[2]. همان، ص289
[3]. همان، ص269
[4]. کتاب الغیبة،شیخ طوسی، دارالمعارف الاسلامی، قم:ص248