رئیسجمهور روحانی روز گذشته در جمع مردم کرمانشاه یادآور شد که ماجرای فیشهای حقوقی سبب نمیشود که افکار عمومی، تخلفات گذشته را از یاد ببرند. روی سخن وی با افراد و جریانهایی است که از این مسئله سوءاستفاده کردند. انصافا هم برخی اصولگرایان از هیچ بهرهبرداریای علیه دولت در جریان حقوقها کم نگذاشتند.
چهرهها و شخصیتها و کسانی که در جریان مفاسد اقتصادی در گذشتهها صبوری و خویشتنداری شگفتانگیزی! از خود نشان داده بودند، این بار واقعا سنگ تمام گذاشتند. از صداوسیما گرفته تا رسانههای وابسته به اصولگرایان تا برخی تریبونهای دیگر تا آنجا که میتوانستند هم به موضوع پرداختند، هم درباره آن نوشتند و گفتند و هم به دولت تذکر دادند و امر کردند که حقوقها باید پس گرفته شود و به بیتالمال برگردانده شود. از یک بابت باید به مخالفان و منتقدان دولت حق داد. به نحو حزنانگیزی همه خلافها و مفاسد عمده تاکنون یا به اصولگرایان باز میگشت یا به زمانی که آنها دولت را در دست داشتند.
به بیان سادهتر، در اکثر مفاسد و خلافهای مالی تا اینجا معمولا مستقیم یا غیرمستقیم پای اصولگرایان در میان بوده است؛ اما این بار به تعبیری دسته گل را رقیب به آب داده بود و اصولگرایان چراغانی کردند و جشن گرفتند؛ دقدلی خود را خالی کردند و به گونهای رفتار کردند و همچنان هم ادامه میدهند که هرکس نداند فکر میکند اساسا در مملکت ما تا قبل از پرداخت حقوقها نجومی، پدیدهای به نام مفاسد مالی و اقتصادی وجود خارجی نداشته یا اگر هم بوده، بسیار بهندرت اتفاق میافتاده است.
اما چرا اصولگرایان مسئله حقوقها را صرفا در یک محدوده کوچک مطرح میکنند؟ چرا اصرار دارند که موضوع را صرفا محدود و خلاصه کنند در اینکه تعدادی از مدیران ارشد دولت روحانی، حقوقهای گزاف دریافت میکردهاند؟ چرا حاضر نیستند مسئله را مقداری عمیقتر و ریشهدارتر ببینند؟ چرا حاضر نیستند بپرسند اساسا این پرداختها از چه زمانی، چرا و چگونه شروع شده است؟ چرا حاضر نیستند و نمیخواهند به پیامدها و تبعات عمیقتر موضوع ورود کنند؟ در پاسخ میبایستی گفت مسئله حقوقها در حقیقت همانند یک تیغ یا شمشیر دو دَم است. از یک طرف میتوان آن را علیه دولت روحانی به کار گرفت؛ یعنی دقیقا روندی که اصولگرایان از ابتدای مطرحشدن موضوع پیش گرفتند؛ یعنی رویکردی آکنده از حداکثر بهرهبرداری سیاسی علیه دولت یازدهم، اما «تیغ حقوقها» شمشیری دو دم است.
بنابراین اصولگرایان خیلی دقت میکنند و مراقب هستند به لبه دیگر تیغ نزدیک نشوند. به عنوان مثال همانطور که پیشتر گفتیم، کلامی پیرامون اینکه اساسا این حقوقها از چه زمانی شروع شده، در حجم انبوه ادبیات آنها به چشم نمیخورد. برخی از اصولگرایان اصرار دارند که دریافت این حقوقها را تجاوز به بیتالمال و دزدی از آن قلمداد کنند.
آنچه اصولگرایان نمیخواهند به آن بپردازند، این واقعیت است که چگونه میتوان گفت پرداختها دزدی بوده؛ درحالیکه تمام آنها حسب ضوابط، آییننامهها و مقررات دستگاههای اجرائی بوده است. در واقع دریافتکنندگان این حقوقها از بابت دریافت آنها مالیات، بیمه، بازنشستگی و کسورات دیگر را هم میپرداختهاند. آنچه اصولگرایان نمیخواهند به آن ورود کنند، آن است که ما چگونه نظام مدیریتیای در کشورمان ایجاد کردهایم که در پرتو آن یا درستتر گفته باشیم، زیر سایه آن چنین قوانین و مقرراتی وجود داشته و دارند؟ آنچه اصولگرایان نمیخواهند به آن بپردازند، آن است که چگونه با وجود این سلسله مراتب گزینشی، حراست، کنترل و بازرسی، صدها مدیر ارشد کشور حاضر بودهاند چنین حقوقهایی را دریافت کنند؟
آیا بهجای سختگیریهای سیاسی و مته به خشخاش گذاشتنهای دیگر بهتر نبود نظام گزینشی کشور مقداری هم بر روی اصول و معیارهای ابتداییتر و عامتر اخلاقی و انسانی تأکید داشت؟ اصولگرایان ترجیح میدهند وارد این مقولات نشوند و فقط به دولت روحانی بتازند و اینکه برخی دریافتکنندگان این حقوقها حشر و نشری هم با اصلاحطلبان داشتهاند. فقط این لبه تیز حقوقهاست که آنها ترجیح میدهند از آن استفاده کنند و خیلی به لبه دیگر آن که پرسشهای عمیقتر و اساسیتری را درباره ریشههای فاسد و گستردگی آن در جامعه ما به وجود میآورد، نزدیک نشوند.
صادق زیباکلام . استاد دانشگاه تهران