حالا سال ١٣٩٥ است و کمتر از یک سال مانده به انتخابات ریاستجمهوری. احمدینژاد نه رئیس دولت است و نه مقام رسمی دارد؛ آنطور که گفته میشود نهادهای ذیربط (وزارت خارجه و شورایعالی امنیت ملی) در جریان ارسال نامه اخیر به «اوباما» نبودهاند؛ نامهای که بیش از اینکه در مقصد بازتاب داشته باشد، خوراک داخلی دارد. از یک سو میتوان آن را به تلاش نگارنده برای تطهیر خود در ماجرای بلوکه شدن حدود دو میلیارد دلار تعبیر کرد. از سوی دیگر سفرهای شهر به شهر او مدتهاست که آغاز شده؛ سفرهایی که فعالان سیاسی آنها را با اهداف انتخاباتی میدانند و معتقدند «احمدینژاد» آماده انتخابات خواهد شد؛ به قول محمدرضا باهنر: «هیچکس باور نمیکند که سفرهای احمدینژاد انتخاباتی نباشد»؛ باهنر همان کسی است که تأیید صلاحیت احمدینژاد برای شهرداری تهران را از وزارت کشور دولت اصلاحات گرفت و گویا اشراف زیادی بر عملکرد او دارد.
نامهام سیاسی نیست، اگر فکر میکنید سیاسی است، یک بار دیگر آن را بخوانید؛ این مضمون بند پایانی آخرین نامهای است که نویسنده نامههای بیپاسخ، به «باراک اوباما» نوشته است؛ او که در زمان ریاستش بر دولتهای نهم و دهم نامههایی از نوع سرگشاده و سربسته به سران برخی کشورها مینوشت، اینبار در قامت یک شهروند عادی ایران و حداکثر فعال سیاسی دست به قلم شده و به رئیسجمهوری آمریکا نامه نوشته است.
به گزارش تیک؛ نامه احمدینژاد در سربرگی نوشته شده که بالای آن عنوان «رئیسجمهور دورههای نهم و دهم» درج شده است و شماره نامه و تاریخ هم برسد به دست رئیسجمهور آمریکا/ احمدینژاد با چه امیدوهدفی به اوباما نامه نوشت؟دارد؛ ١٧ مرداد ١٣٩٥.
در تصویر متن انگلیسی نامه که سایت «دولت بهار» آن را منتشر کرده، پس از ترجمه قسمتی از دعای فرج که همیشه اول سخنرانیهایش میخواند، خطاب به «اوباما» نوشته: «As-salamun Alaykum»، «سلام علیکم». او در خاتمه پس از «آرزوی بهروزی و سلامتی برای تمام ملتها» نامهاش را با امضای «خادم ملت ایران؛ محمود احمدینژاد» به پایان رسانده است.
اما در بین «As-salamun Alaykum» تا «خادم ملت ایران»، از رویکرد «اوباما» انتقاد و البته به او نصیحت هم کرده است. این فعال سیاسی در نامهاش نوشته شما با شعار تغییر آمدید و گفتید که مصمم هستید سیاستها و رفتارهای چند دهه قبل آمریکا را اصلاح کنید. احمدینژاد از «اعلام علنی و همچنین کتبی» اوباما برای «اصلاح روابط با ملت ایران و جبران حدود ٦٠ سال اجحافات و مظالم رفته توسط دولتهای متعدد آمریکا علیه ملت ایران» برای او نوشته و از اینکه «جامه عمل نپوشیدند» ابراز «تأسف» کرده است.
فرار به جلو داخلی در نامه خارجی
او در ادامه به بلوکهشدن حدود دو میلیارد دلار اموال ایران در آمریکا اشاره کرده است و نوشته «ملت ایران انتظار دارد، این مورد خاص که تماما و مشخصا در دوره حکومت جنابعالی و آن هم در اواخر دوره ریاست شما و برخلاف تمام موازین و قواعد حقوقی بینالمللی اتفاق افتاده است، توسط جنابعالی و به سرعت مرتفع شده، حق ملت ایران استیفا گردد، منابع بهطور کامل مسترد و خسارات وارده نیز جبران شود».
این فعال سیاسی در ادامه نوشته «گرچه ملت ایران، کلیه حقوق پایمالشده خود را بازپس خواهد گرفت؛ اما اینجانب مشفقانه به شما نصیحت میکنم که اجازه ندهید این لکه ننگ و نقطه تاریک و حادثه تلخ به نام شما در تاریخ روابط یکسویه و غیرعادلانه دو کشور ثبت گردد و بیاعتمادی تاریخی تعمیق یابد».
در آخر هم احمدینژاد نگران نوع نگاه و برداشت «اوباما» از نامهاش شده و خطاب به او نوشته نامهام جنبه سیاسی ندارد و فقط «از منظر حقوق انسانی و در دفاع از حق مسلم ملت» است! او توصیهای هم به «اوباما» کرده که اگر با نگاه سیاسی آن را مطالعه کرد، ضروری است «یک بار دیگر و صرفا از منظر نگارنده آن را مرور» کند. او در این نامه از تاریخ ١٨ تیر ٩٣ بهعنوان تاریخ صدور حکم مصادره اموال ایران نام برده است؛ اما شاید اطلاعات اشتباه به او داده باشند؛ چراکه این تاریخ، زمان صدور حکم تجدید نظر بوده و تاریخ صدور حکم اصلی در دادگاه فدرال نیویورک، سال ٨٧ بوده و سال ٩١ هم حکم تأیید شده است. احمدینژاد شاید خودش هم بداند که این نامه بازخورد و تأثیری در تصمیم دادگاه ندارد و تأثیری بر روابط ایران و آمریکا نخواهد داشت؛ اما او در این نامه سعی کرده درباره بلوکهشدن اموال ایران آدرس اشتباه بدهد و علاوه بر شانهخالیکردن از بار مسئولیت دولتش درباره بلوکهشدن اموال، فرصتی داشته باشد تا خودش را بهعنوان مدافع حقوق ایران مطرح کند. ماجرای دو میلیارد دلار از این قرار است که در زمانی که دولت آمریکا رفتار خصمانهاش با ایران را در سالهای میانی دهه ٨٠ خورشیدی تشدید میکرد، دولت احمدینژاد از انتقال سرمایههای ایران در خارج از کشور امتناع کرد و باعث شد حدود دو میلیارد دلار گرفتار حکم آمریکاییها شود. طبق گزارش دولت، سال ١٣٨٦ ایران به پرداخت دومیلیاردو ٦٠٠ میلیون دلار غرامت محکوم شد و سال ١٣٨٧ حکم مصادره اوراق قرضه ایران از سوی دادگاه فدرال نیویورک صادر شد. «عباس عراقچی»، معاون حقوقی وزارت خارجه، با انتقاد از برخی بیتوجهیها به هشدارها درباره امکان مصادره اموال ایران، گفته بود اشتباه بدتر این بود که آن زمان برای دادگاه وکیل گرفته شد و این به معنی پذیرفتن مشروعیت محاکم قضائی آمریکا بود. اکنون پس از تأیید این حکم، منتقدان دولت سعی میکنند آن را حاصل «برجام» بدانند و بهانهای برای حمله به دولت داشته باشند.
احمدینژاد که در زمان ریاستش بر دولت، نامه مینوشت و جوابی نمیگرفت، اینبار معلوم نیست با چه امیدی نامه را نوشته است؛ اصلا نامه به مقصد برسد یا ...! اما اینگونه نامههای بیجواب احمدینژاد، سابقهای طولانی دارد؛ او یا هرکدام از مشاورانش که دستشان به نوشتن آشناست؛ دستشان از بس که نوشتند، خسته نشده، چراکه این نوشتنها از سال ٨٥ شروع شده و همچنان ادامه دارد.
١٨ صفحه نامه
سال ١٣٨٥ زمانی که پرونده هستهای ایران در شورای امنیت سازمان ملل بود و «قطعنامهدان» شورای امنیت در حال کار بود، نامهای خطاب به «جورج بوش»، رئیسجمهور وقت آمریکا نوشت.
١٨ اردیبهشت ١٣٨٥، «احمدینژاد» پیش از سفر به اندونزی از ارسال نامهاش به «بوش» خبر داد و گفت: «ادب اسلامی اقتضا میکند که ابتدابهساکن متن را منتشر نکنیم و منتظر هستیم ببینیم عکسالعمل مخاطب نامه ما چگونه است آن وقت تصمیمگیری خواهیم کرد».
سرانجام ١٩ اردیبهشت نامه ١٨صفحهای «احمدینژاد» منتشر شد. در متن این نامه او از حمله آمریکا و نیروهای ائتلاف به عراق و افغانستان بهشدت انتقاد کرده بود. سپس «بوش» را به سبب تأمیننکردن امنیت شهروندان آمریکایی در واقعه ١١ سپتامبر سرزنش کرد. او در قسمتهای پایانی نامهاش به ذکر آیه و حدیث از قرآن و ائمه(ع) پرداخت و آخرین نصیحتش در این نامه را خطاب به «بوش» نوشت: «آقای رئیسجمهور ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، جهان به سمت خداپرستی و عدالت به پیش میرود و اراده خدا بر همهچیز غلبه خواهد کرد». او نامهاش را هم با جمله «والسلام علی من اتبع الهدی» پایان داد.
این نامه واکنشهای زیادی را در پی داشت؛ واکنشهایی در داخل و خارج. «کاندولیزا رایس»، وزیر خارجه وقت آمریکا و سخنگوی شورای امنیت ملی آمریکا و سخنگوی «جورج بوش» این نامه را «متنی فلسفی» دانستند که حاوی هیچ پیام تازه یا پیشنهاد جدیدی برای راهگشایی در مناقشه هستهای ایران یا موضوعات دیگر نبود.
اما در واکنشی داخلی، آیتالله «احمد جنتی» دبیر شورای نگهبان، در خطبههای نماز جمعه این نامه را فوقالعاده دانست و گفت: «به نظر من این الهام است. خداوند به مردم و این مملکت عنایت دارد و ما باید قدر این عنایت را بدانیم. خداوند به شهدا، حزباللهیها، بچهبسیجیها، روحانیت و متدینان این جامعه عنایت دارد». او این نامه را ادامه نامه امام خمینی(ره) به گورباچف ارزیابی کرد و ادامه داد: «این نامه واقعا نامه عجیب و غریبی است. به نظر من باید این نامه را بچهها همه بخوانند، در مدارس و دانشگاهها خوانده شود، صداوسیما مکرر بخواند و در آینده نیز در کتابهای درسی قرار داده شود».
نامه به مردم آمریکا
در شهریور ماه همان سال، او بار دیگر اقدام به یک حرکت جدید کرد و نامهای انتقادی- نصیحتی خطاب به «مردم آمریکا» نوشت. او پیش از آن، خبر از این اقدامش داده بود و این حرکت را در پاسخ به تقاضای مردم آمریکا دانسته بود: «بسیاری از مردم آمریکا از من تقاضا کرده بودند که با آنها صحبت کنم و دیدگاههای ملت ایران را تشریح کنم».
احمدینژاد که از نوشتن نامه به رئیسجمهوری آمریکا واکنشی دریافت نکرد، به مردم آمریکا نامه نوشت. او در این نامه به تجلیل از مردم آمریکا پرداخت و آنها را «مردم شریف آمریکا» خطاب کرد و گفت: «هر دو ملت خداپرست، حقیقتجو و عدالتطلب و خواهان شرافت و عزت و کمال هستند». او در ادامه به مسئله موردعلاقهاش یعنی «سرزنش و مذمت اسرائیل» پرداخت. احمدینژاد سپس به مسائل داخلی آمریکا نیز پرداخت و گفت: «شما راضی نیستید که سالانه دهها میلیارد دلار از خزانه کشورتان صرف لشکرکشی شود». او همچنین از «محدودشدن آزادیهای مدنی» در آمریکا به بهانه «مبارزه با تروریسم» سخن گفت. احمدینژاد همچنین در پایان از مقامات آمریکا خواست که به راه انبیای الهی بیایند و «توبه» کنند. احمدینژاد آذر ماه ١٣٨٥، در گفتوگو با «تایمز» اشارهای به نامهاش داشت: «دولت آمریکا باید به فکر مردم خودشان باشند. آنها میتوانند برای مردمشان مفید باشند، بدون اینکه به دیگران آسیب برسانند، یا بدون اینکه حقوق دیگران را پایمال کنند. فکر میکنم باید راهش را یاد بگیرند. نامهای که من دادم، برای نشاندادن همین راه بود».
نامه به مادر آمریکایی
اواخر سال ١٣٨٥ سایت ریاستجمهوری متن نامهای از «محمود احمدینژاد» را خطاب به یک «مادر آمریکایی» منتشر کرد. این نامه در پاسخ به نامه یک مادر آمریکایی منتشر شده بود؛ نامهای که بدون نام منتشر شده و در قسمتی از آن آمده بود: «به عنوان مادری که بوش پسرش را بهزور به عراق برد و او را برای همیشه از من گرفت، برای شما نامه مینویسم... شاید شما ندانید اما بسیاری از مردم آمریکا از بوش دل خوشی ندارند و او را یک... میدانند. ما او را رئیسجمهور خود نمیدانیم؛ او با تقلب توانست وارد کاخ سفید شود و قانونی نیست». «احمدینژاد» در ابتدای نامهاش به دلیل تأخیر در پاسخ، از این شهروند آمریکایی عذرخواهی کرد.
تبریک گفت؛ تبریک نگفتند
سال ١٣٨٧ که «احمدینژاد» در برابر تمام سؤالات مربوط به انتخابات ریاستجمهوری آمریکا سکوت میکرد، پس از پیروزی «باراک اوباما» در انتخـابات ریاستجـمهـوری آمریکا، در پیامی انتخاب اوباما را تبریک گفت. او با ارسال پیامی به رئیسجمهوری منتخب آمریکا، ضمن تبریک این انتخاب، به او توصیه کرد که با استفاده از این فرصت، نام نیکی از خود بر جای بگذارد. سال ٨٨ هم پس از انتخابات ریاستجمهوری آن سال، «رابرت گیبز» سخنگوی وقت کاخ سفید در پاسخ به سؤال خبرنگاران مبنی بر نحوه برخورد دولت ایالات متحده آمریکا با ریاستجمهوری محمود احمدینژاد، گفت دولت او احمدینژاد را رئیسجمهور منتخب میداند ولی برای او نامه تبریک ارسال نخواهد کرد.
٢٥ فروردین ٨٩ بود که سایت «عصر ایران» به نقل از «اسفندیار رحیممشایی» رئیس دفتر «احمدینژاد»، از ارسال نامه دوم رئیس دولت به همتای آمریکاییاش در اسفند سال گذشته خبر داد. او درباره محتوای این نامه گفت: «در این نامه محمود احمدینژاد سؤالاتی را درباره تلقی دولت آمریکا از ماجرای برجهای دوقلو که زمینهساز حمله به عراق و افغانستان و حضور در منطقه شد، مطرح کرد. احمدینژاد همچنین براساس ادعاهای اوباما که در جهت اصلاح سیاستهای قبلی مطرح شده بود، سؤالاتی را مطرح کرد». این نامه نیز مانند موارد مشابه بدون پاسخ باقی ماند تا سومین نامه علنی احمدینژاد به رؤسای جمهوری آمریکا در کاخ سفید خاک بخورد.
انتقاد از جواب ندادن اوباما
سال ١٣٩٠ احمدینژاد در مصاحبه با شبکه NBC آمریکا، به پیامهای پیشینش به اوباما اشاره کرد؛ او سخنانی گفت از جنس سخنانی که در نامه اخیرش نوشته بود: «من قبلا به آقای اوباما پیام دادم. من علاقهمند بودم که ایشان بتواند هم در زندگی مردم آمریکا، هم در سیاستهای بینالمللی آمریکا تغییراتی ایجاد کند، ولی تغییرات قابلتوجهی وجود ندارد».
سال ١٣٨٩ «احمدینژاد» در مصاحبهای با PBS آمریکا از بیپاسخماندن نامههایش به «جورج بوش» و «باراک اوباما» رؤسایجمهوری آمریکا گلایه کرد و گفت: «من به آقای بوش پیام دادم. آقای بوش به جای اینکه پاسخ بدهد، توهین کرد. به آقای اوباما هم پیام دادم، اما پاسخی نیامد». در واکنش به پاسخ احمدینژاد، خبرنگار PBS به او یادآوری کرد که «اوباما» پاسخ نامه را به مقام معظم رهبری ارسال کرده است. رئیس دولت در واکنش به این صحبت، گفت: «بالاخره من به ایشان پیام دادم. ایشان نبایستی برخورد سیاسی میکرد». او ادامه داد: «به رهبری یا به من پیام بدهند، در ایران فرقی نمیکند. شما میدانید و همه هم میدانند، وقتی من پیام میدهم پاسخش را به کس دیگری میدهند، این یک برخورد سیاسی است. ما از اینکه پاسخ پیام را به رهبری دادند، ناراحت نمیشویم، اما این برای حل مشکل نبوده است».
دیگر نامههای بیپاسخ
اما تنها نامهها به مقصد آمریکا نبوده که احمدینژاد پاسخی در برابر آنها دریافت نکرده است؛ نامههای دیگری هم به «فرانسه» و «آلمان» فرستاد و آنها هم بیپاسخ ماندند.
گویا سال ١٣٨٥، اوج نامهنویسیهای احمدینژاد بود؛ او نامههایی را به «ژاک شیراک» رئیسجمهوری وقت فرانسه، «آنگلا مرکل» صدراعظم آلمان و «پاپ بندیک شانزدهم» رهبر کاتولیکهای جهان نوشت که پاسخی به تهران نرسید.
او یک سال بعد نامهای هم به نفر اول «کاخ الیزه» یعنی «نیکولا سارکوزی» نوشت که آن هم بیجواب ماند. آن زمان نشریه «لوموند» گزارش داد که به گفته منابع دیپلماتیک لحن نامه بسیار زننده و تهدیدهای علنی در محتوای آن بوده است. این نشریه مدعی شده بود که احمدینژاد در این نامه سارکوزی را «فردی جوان و بیتجربه» خطاب کرده و توصیههایی به او کرده و از او خواسته است روابط دو کشور را از بین نبرد. اما ثمرههاشمی، مشاور ارشد رئیسجمهور، خبر لوموند درباره محتوای نامه احمدینژاد به سارکوزی را تحریفشده دانست و گفت: «در این نامه با اشاره به سوابق روابط ایران و فرانسه و تشریح وضعیت موجود، به افق آینده روابط دو کشور نیز اشاره شده است». هرچند ثمرههاشمی ادعای لوموند را رد کرد، اما چنین ادبیاتی از احمدینژاد دور از ذهن نبوده؛ او سال ٨٩ در جریان سفر استانی به آذربایجان غربی خطاب به «اوباما» گفته بود: «بدان که بزرگتر و گردنکلفتتر از تو هم نتوانستهاند هیچ غلطی کنند، تو که جای خود داری... اوباما باید صبر کند تا عرقش خشک شود و تجربه کسب کند. گندهتر از او در برابر ملت ایران نمیتوانند غلطی کنند».
اما شاید در بین نامهنگاریهای بینتیجه احمدینژاد، تنها به یک نامهاش به «پاپ بندیک شانزدهم» پاسخ داده شد. او چندین نامه را روانه واتیکان کرده بود؛ نامههایی که توسط پیکهای احمدینژاد ارسال میشد و دو نفر از آنها سرنوشت خوبی پیدا نکردند؛ منوچهر متکی وزیر خارجه دولتش که سال ١٣٨٩ درحالیکه برای مأموریت در سنگال به سر میبرد، از کار برکنار شد. دیگری «محمدرضا رحیمی» معاوناول احمدینژاد.
حالا سال ١٣٩٥ است و کمتر از یک سال مانده به انتخابات ریاستجمهوری. احمدینژاد نه رئیس دولت است و نه مقام رسمی دارد؛ آنطور که گفته میشود نهادهای ذیربط (وزارت خارجه و شورایعالی امنیت ملی) در جریان ارسال نامه اخیر به «اوباما» نبودهاند؛ نامهای که بیش از اینکه در مقصد بازتاب داشته باشد، خوراک داخلی دارد. از یک سو میتوان آن را به تلاش نگارنده برای تطهیر خود در ماجرای بلوکه شدن حدود دو میلیارد دلار تعبیر کرد. از سوی دیگر سفرهای شهر به شهر او مدتهاست که آغاز شده؛ سفرهایی که فعالان سیاسی آنها را با اهداف انتخاباتی میدانند و معتقدند «احمدینژاد» آماده انتخابات خواهد شد؛ به قول محمدرضا باهنر: «هیچکس باور نمیکند که سفرهای احمدینژاد انتخاباتی نباشد»؛ باهنر همان کسی است که تأیید صلاحیت احمدینژاد برای شهرداری تهران را از وزارت کشور دولت اصلاحات گرفت و گویا اشراف زیادی بر عملکرد او دارد.
منبع: شرق