وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

منزل قصر بنى مقاتل
امام علیه‏السلام روز چهارشنبه اول ماه محرم‌الحرام سال شصت‌ویک هجرى بر این منزل وارد شدند. 
عمرو بن مشرقى گفت: با پسرعمویم بر امام حسین علیه‏السلام وارد شدم و آن حضرت در «قصر بنى مقاتل» بود و بر او سلام کردیم، امام پرسید: آیا به یارى من مى‏ آیى؟!
من گفتم: مردى هستم که عائله زیادى دارم و مال بسیارى از مردم نزد من است و نمی‌دانم کار به کجا مى ‏انجامد و خوش ندارم امانت مردم از بین برود؛ و پسرعمویم نیز همانند من پاسخ داد.
امام علیه‏السلام فرمود: پس از اینجا بروید که هر کس فریاد ما را بشنود و یا ما را ببیند و لبیک نگوید و به فریاد برنخیزد، بر خداوند است که او را به بینى در آتش اندازد.
عقبة بن سمعان مى‏ گوید: در اواخر شب، امام حسین علیه‏السلام دستور داد از «قصر بنى مقاتل» آب برداشته و کوچ کنیم، چون حرکت کردیم و ساعتى رکاب زدیم امام علیه‏السلام همان‌گونه که سوار بود مختصرى به خواب رفت، سپس بیدار شد درحالی‌ که مى‏ فرمود: «انا لله و انا الیه راجعون و الحمدالله رب‌العالمین» و دو یا سه مرتبه این جمله را تکرار کرد.
على بن الحسین علیه‏السلام روى به پدر نمود و گفت: اى پدر! جانم به فدای تو باد، خدا را حمد کردیم و آیه استرجاع خواندى، علت چیست؟
امام (ع)فرمود: پسرم! در اثنای راه مختصرى بخواب رفتم شخصى را دیدم که سوار بر اسب بود و گفت: این قوم سیر مى ‏کنند و اجل هم به‌ سوی آنان درحرکت است، دانستم که خبر مرگ ماست که به ما داده‌شده است.
امام علیه‏السلام فرمود: سوگند به آن‌کسی که بازگشت بندگان به‌سوی اوست ما برحقیم. على بن الحسین علیه‏السلام گفت: پس ما را باکى از مرگ نیست که بمیریم و بر حق باشیم.
امام علیه‏السلام فرمود: خداوند تو را جزاى خیر دهد آن‌گونه که پدرى را به فرزندش جزاى خیر دهد.

چون سپیده صبح دمید، امام پیاده شد و نماز صبح گزارد و با شتاب سوار شد و با یاران خود حرکت کردند؛ حر مى‏ خواست آن حضرت را به سمت کوفه حرکت دهد ولى امام به‌شدت امتناع مى‏ کرد تا چاشتگاه که به «نینوا» رسیدند، ناگاه سوارى از دور پدیدار شد که مسلح بود و از کوفه مى‏ آمد، همه ایستادند و او را تماشا مى‏ کردند، همین‌که رسید به حر و همراهانش سلام کرد بی‌آنکه به امام حسین و اصحابش سلام کند، و بعد مکتوبى را به دست حر داد که از عبیدالله بن زیاد بود به این مضمون: 
چون نامه من به تو رسید و فرستاده من نزد تو آید، حسین را نگاه‌دار و کار را بر او تنگ گیر، و او را فرود میاور مگر در بیابان بى سنگر و بدون آب! و من به قاصد گفته ‏ام از تو جدا نگردد تا خبر انجام دادن فرمان مرا بیاورد، والسلام.
حر خدمت امام آمد و نامه را براى آن حضرت قرائت کرد، امام به او فرمود: بگذار در «نینوا» و یا «غاضریات» و یا «شفیه» فرود آییم.
حر گفت: ممکن نیست زیرا عبیدالله این آورنده نامه را بر من جاسوس گمارده است!
زهیر گفت: به خدا سوگند چنان مى ‏بینم که پس‌ از این کار سخت‏تر گردد، اى پسر رسول خدا! قتال با این گروه در این ساعت براى ما آسان‌تر است از جنگ با آن‌ها که بعد از این مى‏ آیند، به جان خودم قسم که بعد از ایشان کسانى آیند که ما طاقت مبارزه، با آن‌ها را نداریم.
امام علیه‏السلام فرمود: من ابتدا به جنگ با این جماعت نمی‌کنم.
پس آن حضرت به حر التفات کرد و فرمود: کمى جلوتر برویم! پس مقدارى از مسافت را امام علیه‏السلام با حر و همراهانش پیمودند تا به زمین «کربلا» رسیدند.

نظرات (۱)

عرض تسلیت دارم برای ایام غمبار محرم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی