بزرگی و عزت نفس، سرمایه ارزشمندی است که هر انسانی به دنبال آن میباشد. برخی ثروت زیاد، برخی شغل مهم و کلیدی، برخی ازدواج با خانواده ثروتمند و... را راه رسیدن به عزت و بزرگی میدانند؛ در حالی که عزت و بزرگی نصیب کسانی میشود که چشم طمع به اموال مردم نداشته باشند، از حق و حقیقت دفاع کنند و در زندگی خود اهل عفو و بخشش باشند.
هر روز به مناسبتهای مختلف، از منابر، صدا و سیما، کوچه و بازار، دوستان و معلمان و شبکههای اجتماعی، از عزت نفس سخن گفته میشود که همه اینها نشان از اهمیت و ارزش والای این صفت اخلاقی است که، ممکن است هر کسی از آن معنایی را برداشت کند و برای رسیدن به آن اقداماتی انجام دهد.
راهکارهای رسیدن به عزت نفس
دین مبین اسلام برای رسیدن به عزت نفس راهکارهای زیادی را ارائه داده است که برخی از آنها عبارتند از:
1. نداشتن توقع کمک مالی
مال و اموال دارای زیباییهایی زیادی هستند که غالب افراد را اسیر خود کردهاند. مال و ثروت ابزاری هستند که برخی آنها را از راه حلال کسب کرده و در راههای آبرومندانه و با فضیلت مانند، اطعام فقرا، ساخت مسجد و مدرسه، ازدواج جوانان کم درآمد و... مصرف میکنند و برخی دیگر به آن مباحات کرده، زندگی اشرافی و پر از تجملات برای خود درست میکنند. پیامبر گرامی اسلام (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
«حَسَب و افتخارات اهل دنیا تنها در همین مال و منالها خلاصه میشود.» [1]
برخی از افراد برای به دست آوردن مال و ثروت بیشتر، دست به هر اقدامی میزنند و برایشان فرقی بین حلال و حرام، اختلاس، حقوقهای نجومی، رشوه، پارتی بازی، نزول و... نیست. قطعا یکی از آثار کسب مال از راه حرام در این است که، انسان اعتقادات صحیح و هدایتبخش خود را از دست میدهد. امام علی (علیهالسلام) میفرماید:
«مالدوستی، دینِ و ایمان انسان را سست میکند و اعتقادات یقینی را تباه و منحرف مینماید.» [2]
حب مال، باعث میشود که انسان از سایر مردم توقع کمک مالی داشته باشد و چه بسا برای رسیدن به این هدف، جلوی افراد ثروتمند تعظیم کند، برای جلب رضایت آنها به سایر اعمال حرام و ذلیل کننده مبتلا بشود، اما اگر شخصی مال دنیا را از راه حلال کسب کند و فقط به فکر تامین نیازهای ضروری زندگی خود از راه حلال باشد، قطعا حاضر نمیشود به خاطر مال جلوی هر کسی تعظیم کند و یا هر عملی را انجام بدهد، چنین شخصی عزیز است. اما شخصی که حب مال در دل دارد و به خاطرش دست به هر اقدامی میزند پست و ذلیل میباشد. امام صادق (علیهالسلام) میفرماید:
«عزّت پیوسته بى قرارى مىکند تا آن که به خانهاى درآید که اهل آن، چشم طمع به دست مردم نداشته باشند و در آن جا مستقر مىشود.» [3]
امام کاظم (علیهالسلام) میفرماید:
«بالاترین قدر و منزلت را کسی دارا است که دنیا و مادیات در نظر او قدر و منزلتی(نقطه زیر یا) نداشته باشند... .» [4]
حتی بیان کمبودهای مالی مانند صحبت از، اقساط عقب افتاده، بدهکاریها، در مقام درد دل نیز از عزت و بزرگی انسان کم میکند. مفضل بن قیس گفت خدمت حضرت صادق (علیهالسّلام) رسیدم و از اوضاع خود شکایت کردم و تقاضاى دعا نمودم. امام فرمود: کنیز! آن کیسه را که ابو جعفر داده بیاور. کنیز کیسه را آورد. حضرت فرمود: در این کیسه چهار صد دینار است صرف در احتیاج خود بنما. عرض کردم: به خدا قسم نظرم این نبود، تقاضاى دعا داشتم. حضرت فرمود:
«از دعا فراموش نخواهم کرد، ولى به مردم وضع خود را نگو که پیش آنها سبک میشوی.» [5]
2. طرفداری از حق
حق، دارای مصادیق فردی و اجتماعی بسیاری زیادی است. حق از جمله اموری است که انسان در طول روز با آنها سر و کار دارد، مانند حق همسایه، حق عبور و مرور، حق خانواده، حق حکومت و حاکم شرع، حق الهی و سایر مسائلی که دین از آنها حمایت کرده و به عنوان حق برای مردم معرفی نموده است و مهمترین نشانه حق تلخ بودن آن است. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
«حق، سنگین و تلخ است و باطل، سبک و شیرین و بسا خواهش و هوا و هوسى که لحظهاى بیش نمىماند، اما غم و اندوهى طولانى به دنبال مىآورد.» [6]
بسیاری از داروهای شفابخش که خاصیت خیلی زیادی دارند نیز همانند حق تلخ هستند؛ ولی افراد به خاطر این که از بیماریهای مختلف نجات پیدا کنند آن را میخورند و تلخی آن را نیز تحمل میکنند، اگر انسان بخواهد بیماری ذلت را از خود دور کرده و به عزت و بزرگی دست پیدا کند، باید حق را پذیرفته و از آن حمایت نماید. امام حسن عسکری (علیهالسلام) میفرماید:
«هیچ انسان عزیزی حق واننهاد مگر آنکه خوار شد، و هیچ خواری اقامه حق نکرد مگر آنکه عزیز شد.» [7]
3. عفو و گذشت
انسان موجودی اجتماعی است و ناگزیر است در بین مردم رفت و آمد داشته باشد، با آنان داد و ستد داشته و با آنان زندگی کند، در زندگی اجتماعی مشکلاتی مانند خشم و غضب، تهمت، غیبت، تصادف و... وجود دارد که ممکن است خود انسان یا اطرافیان او به آنها مبتلا شوند، در این زمانها که انسان با مشکلاتی مانند خشم و غضب و... آلوده میشود و رفتارهای زشتی از خود نشان میدهد، عفو و بخشش موضوعیت پیدا میکند که اگر انسان با توانایی بر انتقام گرفتن، ببخشد، در این صفت به مرحله بالا رسیده است، امام حسین (علیهالسلام) میفرماید:
«با گذشتترین مردم، کسى است که در زمان قدرت داشتن، گذشت کند.»[8]
عفو بخشش باعث میشود که قهر، کنیه، نفرت، انتقام، لجاجت و ...که هر کدام برای نابودی زندگی خود و دیگران کافی است، از زندگی انسان بیرون برود و حتی درون انسان نیز از این احساسهای آزار دهنده پاک شود. عفو و بخشش علاوه بر اثاری که ذکر شد، باعث میشود که انسان در چشم دیگران بزرگ و با شخصیت جلوه کند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) میفرماید:
«بر شما باد به گذشت که گذشت کردن جز بر عزت بنده نمیافزاید، پس از یکدیگر در گذرید تا خداوند شما را عزیز کند.» [9]
امید است تمام کسانی که به دنبال عزت و بزرگی هستند و آن را در مال زیاد، تجملات، ریخت و پاداشهای غیر ضروری، مهمانیهای پر خرج و... دنبال میکنند، از این راه اشتباه خود برگردند و بدانند که انسان در صورتی عزیز میشود که اولا طمع به مال و ثروت کسی نداشته باشد و کلا حب مال را از دلش بیرون کند و در گام بعدی از حق و حقیقت دفاع نماید و حتی در موردی که دفاع از حق ظاهرا به ضررش میباشد، نیز حق را بپذیرد و در گام بعدی روحیه عفو گذشت را در وجود خود پرورش بدهد، تا با این خلقیات زیبا به عزت و بزرگی دست پیدا کند.
______________________________________
پی نوشتها:
[1]. «اِنَّ اَحسابَ اَهلِ الدُّنیا هذا المالُ!» قاضی قضاعی، محمدبن سلامة، شهابالاخبار، چاپ اول، انتشارات مرکز انتشارات علمى و فرهنگی، تهران، 1361، ص ۲۵۸.
[2]. «حُبُّ المالِ یُوهِنُ الدّینَ و یُفسدُالیَقینَ.» تمیمی آمدی، عبد الواحد، غررالحم، چاپ اول، انتشارات دفتر تبلیغات، قم، 1366، ص ۳۷۶.
[3]. «لَا یَزَالُ الْعِزُّ قَلِقاً حَتَّى یَأْتِیَ دَاراً قَدِ اسْتَشْعَرَ أَهْلُهَا الْیَأْسَ مِمَّا فِی أَیْدِی النَّاسِ فَیُوطِنَهَا» مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ گوناگون، انتشارات اسلامیه، تهران، ج 75، ص 206.
[4]. «اِنّ اَعظَمَ النّاسِ قَدْراً اَلّذیِ لایَریَ الدُّنیا لِنَفسِهِ خَطَراً.» همان، ج1، ص 141.
[5]. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع- فَشَکَوْتُ إِلَیْهِ بَعْضَ حَالِی وَ سَأَلْتُهُ الدُّعَاءَ- فَقَالَ یَا جَارِیَةُ هَاتِی الْکِیسَ الَّذِی وَصَلَنَا بِهِ أَبُو جَعْفَرٍ- فَجَاءَتْ بِکِیسٍ فَقَالَ هَذَا کِیسٌ فِیهِ أَرْبَعُمِائَةِ دِینَارٍ-فَاسْتَعِنْ بِهِ قَالَ قُلْتُ وَ اللَّهِ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا أَرَدْتُ هَذَا- وَ لَکِنْ أَرَدْتُ الدُّعَاءَ لِی فَقَالَ لِی وَ لَا أَدَعُ الدُّعَاءَ- وَ لَکِنْ لَا تُخْبِرِ النَّاسَ بِکُلِّ مَا أَنْتَ فِی فَتَهُونَ عَلَیْهِ» همان، ج 47، ص 35.
[6]. «اَلْحَقُّ ثَقیلٌ مُرٌّ وَ الْباطِلُ خَفیفٌ حُلْوٌ وَ رُبَّ شَهْوَةِ ساعَةٍ تورِثُ حُزْنا طَویلاً» همان، ج74، ص 84.
[7]. «مَا تَرَکَ الْحَقَّ عَزِیزٌ إِلَّا ذَلَّ وَ لَا أَخَذَ بِهِ ذَلِیلٌ إِلَّا عَز» همان،ج 69، ص 232.
[8]. «إِنَّ أَعفَى النّاسِ مَن عَفا عِندَ قُدرَتِهِ» همان، ج 71، ص 400.
[9]. «عَلَیْکُمْ بِالْعَفْوِ فَإِنَّ الْعَفْوَ لَا یَزِیدُ الْعَبْدَ إِلَّا عِزّاً فَتَعَافَوْا یُعِزَّکُمُ اللَّه؛» همان، ج 68، ص 401.