وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

کرامات اهل بیت (علیهم السلام) از پرتکرارترین محتواها در احادیث شیعه می‌باشد.

استخوان مقدّس!

داستانی از زمان امام حسن عسکری (علیه السلام) نقل شده است که نقل آن از زبان بزرگان فعلی شیعه شبهاتی را به دنبال داشته است. در این نوشتار، ضمن نقل داستان، جواب شبهات در مورد این داستان را از نظر می‌گذرانیم. قضیه، از "کتاب الخرائج و الجرائح" این‌چنین نقل شده است: «در زمان امام حسن عسکری‌ (علیه السلام) قحطی سختی پیدا شد، به همین جهت خلیفه وقت دستور داد که مردم از شهر بیرون روند و نماز استسقا (نماز باران) بخوانند. پس مردم سه روز بیرون رفتند و دعا خواندند و نماز گزاردند، اما باران نیامد، در روز چهارم جاثلیق بزرگ مسیحیان به همراه تعدادی از مسیحیان و راهبان به صحرا رفتند تا برای نزول باران دعا کنند. در میان اینان راهبى بود که چون دست به دعا برداشت، از آسمان باران بارید. مسیحیان، در روز دوم نیز بیرون رفتند و پس از دعای آن راهب، باران بارید. در نتیجه این واقعه، بسیاری از مردم دچار شک و تردید شده و تعجب کردند و حتی برخی به دین مسیحیت میل پیدا کردند.
خلیفه به نزد امام حسن عسکرى (علیه السلام) فرستاد، در حالی‌که او زندانی بود. او را بیرون آوردند و به او گفتند: به فریاد امّت جدّت برس که بیم از هلاک آنها است. امام(علیه السلام) فرمود:
من فردا بیرون می‌روم و ان‌شاء اللَّه شک را از میان مردم زایل می‌کنم. جاثلیق در روز سوم و در حالی‌که راهبان با وى بودند، بیرون رفت. امام حسن عسکرى (علیه السلام) نیز با تعدادی از اصحاب خود به بیرون رفتند، پس چون امام آن راهب را در حالی دید که دست خود را بلند کرده بود، دستور داد که دست راست آن راهب را باز گردانند و آن‌چه در میان دو انگشت او است، بیرون بیاورند. از میان دست راهب، یک استخوان سیاهى را بیرون آوردند. آن‌حضرت استخوان را گرفت و به آن راهب فرمود: الآن دعا کن تا هوا ابری شود و باران ببارد. او دعا کرده و طلب باران نمود، اما هوا گشوده شد و آفتاب نمایان گشت؛ خلیفه وقت به امام رو کرد و گفت: ای ابامحمد!(ابا محمد کنیه امام بوده است) این چه استخوانی است؟ فرمود: این مرد، از قبر پیامبرى از پیامبران خدا، عبور می‌کرد و این استخوان را یافت و آن‌ را در دست گرفت. و «مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر»؛ استخوان پیامبری نمایان نمی‌شود مگر این‌که از آسمان باران خواهد بارید.»[1][2]

تدبیر جهان
خداوند متعال در تدبیر این عالم، مستقل است و نیز همه این تدبیر را در قالب سنّت‌هایی عادلانه و حکیمانه صورت می‌دهد. یکی از سنّت‌های خداوند متعال، تقدّس داشتن بعضی امور، از جمله انبیاء و اولیای الهی، حتّی بدن‌ها و مادیّات منتسب به آن‌هاست. در قرآن کریم می‌خوانیم که پیراهن یک پیامبر می‌تواند چشم نابینا را بینا کند. خداوند می‌فرماید: «فَلَمَّا أَن جَاءَ الْبَشِیرُ أَلْقَئهُ عَلىَ‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیرًا [یوسف/96] امّا هنگامى که بشارت دهنده فرا رسید، آن (پیراهن) را بر صورت او افکند ناگهان بینا شد!» لذا؛ چه مانعی دارد که خداوند در مورد انبیاء، بلکه به برکت بندگی خاص بعضی اولیاء و مؤمنان خاص خود، آثاری را در بدن و متعلّقات مادّی آن‌ها قرار دهد که در افراد دیگر نیست؟!

قدرت ایمان
ایمان به دین اسلام با پایه‌ریزی بر اصول دین، بنا می‌شود و اصول دین نیز با تحقیق و تفکّر مورد قبول انسان واقع می‌شود. آن‌گاه در مورد شبهات مطرح شده در فروع و شاخ و برگ‌های اخلاقی و...، مؤمن، هم‌چون کوهی خواهد ایستاد. کسی که این‌گونه القاء می‌کند که طرح چنین داستان‌هایی، خلاف عقلانیّت دین اسلام است، در واقع یا از منطق دین اسلام آگاهی کاملی ندارد یا این‌که منطق خود را به تدبیر الهی تحمیل می‌کند. می‌گویند: "مگر ممکن است که به واسطه دیدن این عمل عجیب از طرف راهب مسیحی تعداد زیادی مایل به آیین مسیحیّت شوند؟" این مسأله هم دور از ذهن نیست. همچنان‌که در قرآن کریم داستان گوساله سامری، موجب همین اتّفاق شد. خداوند متعال می‌فرماید: «قَالَ فَإِنَّا قَدْ فَتَنَّا قَوْمَکَ مِن بَعْدِکَ وَ أَضَلَّهُمُ السَّامِرِى‏ [طه/85] فرمود: "ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت!"» ضمن این‌که قحطی عمومی از یک طرف و نظاره مستقیم کرامات به دست مسیحیان از طرف دیگر، زمینه‌ای مساعد برای لغزش اعتقادی انسان‌های سُست ایمان، به وجود می‌آورد.

کرامات اهل بیت
در مورد موضوعاتی هم‌چون کرامات اهل بیت (علیهم السلام)، اسناد روایات به دقّت احکام شرعی مورد بررسی قرار نمی‌گیرد. به خصوص در جایی که متن روایت توجیه‌پذیر است. در این روایت نیز هم‌چنان‌که بیان شد، محتوا و مفهوم روایت، بعید نبوده؛ بلکه کاملاً قابل دفاع است.

نتیجه این‌که؛ این روایت و امثال این روایت که به خودی خود، اثبات کننده حکمی خاص نیستند و صرفاً برای تأیید کرامات اهل بیت (علیهم السلام) به آن‌ها استناد می‌شود نیازمند سند محکم و غیرقابل خدشه‌ای نیستند. افرادی که با تمرکز بر چنین شبهاتی سعی بر ایجاد تردید نسبت به اعتماد عمومی به مراجع و فقهاء دین اسلام و جهان تشیّع دارند، بی‌گمان، آب در هاون می‌کوبند.

پی‌نوشت
[1]. قُحِطَ النَّاسُ بِسُرَّمَنْ‏رَأَى فِی زَمَنِ الْحَسَنِ الْأَخِیرِ ع فَأَمَرَ [الْمُعْتَمَدُ بْنُ‏] الْمُتَوَکِّلِ الْحَاجِبَ وَ أَهْلَ الْمَمْلَکَةِ أَنْ یَخْرُجُوا إِلَى الِاسْتِسْقَاءِ. فَخَرَجُوا ثَلَاثَةَ أَیَّامٍ مُتَوَالِیَةٍ إِلَى الْمُصَلَّى یَسْتَسْقُونَ وَ یَدْعُونَ فَمَا سُقُوا فَخَرَجَ الْجَاثَلِیقُ فِی الْیَوْمِ الرَّابِعِ إِلَى الصَّحْرَاءِ وَ مَعَهُ النَّصَارَى وَ الرُّهْبَانُ وَ کَانَ فِیهِمْ رَاهِبٌ فَلَمَّا مَدَّ یَدَهُ هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَرِ. وَ خَرَجَ فِی الْیَوْمِ الثَّانِی فَهَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَرِ فَشَکَّ أَکْثَرُ النَّاسِ وَ تَعَجَّبُوا وَ صَبَوْا إِلَى النَّصْرَانِیَّةِ فَبَعَثَ الْخَلِیفَةُ إِلَى الْحَسَنِ وَ کَانَ مَحْبُوساً فَاسْتَخْرَجَهُ مِنْ حَبْسِهِ وَ قَالَ الْحَقْ أُمَّةَ جَدِّکَ فَقَدْ هَلَکَتْ. فَقَالَ لَهُ إِنِّی خَارِجٌ فِی الْغَدِ وَ مُزِیلُ الشَّکِّ إِنْ شَاءَ اللَّهُ. فَخَرَجَ الْجَاثَلِیقُ فِی الْیَوْمِ الثَّالِثِ وَ الرُّهْبَانُ مَعَهُ وَ خَرَجَ الْحَسَنُ ع فِی نَفَرٍ مِنْ أَصْحَابِهِ فَلَمَّا بَصُرَ بِالرَّاهِبِ وَ قَدْ مَدَّ یَدَهُ أَمَرَ بَعْضَ مَمَالِیکِهِ أَنْ یَقْبِضَ عَلَى یَدِهِ الْیُمْنَى وَ یَأْخُذَ مَا بَیْنَ إِصْبَعَیْهِ فَفَعَلَ وَ أَخَذَ مِنْ بَیْنَ سَبَّابَتِهِ وَ الْوُسْطَى‏ عَظْماً أَسْوَدَ فَأَخَذَ الْحَسَنُ ع بِیَدِهِ ثُمَّ قَالَ لَهُ اسْتَسْقِ الْآنَ فَاسْتَسْقَى وَ کَانَتِ السَّمَاءُ مُتَغَیِّمَةً فَتَقَشَّعَتْ‏ وَ طَلَعَتِ الشَّمْسُ بَیْضَاءَ فَقَالَ الْخَلِیفَةُ مَا هَذَا الْعَظْمُ یَا أَبَا مُحَمَّدٍ. فَقَالَ ع هَذَا رَجُلٌ‏ مَرَّ بِقَبْرِ نَبِیٍّ مِنْ أَنْبِیَاءِ اللَّهِ فَوَقَعَ فِی یَدِهِ هَذَا الْعَظْمُ وَ مَا کُشِفَ عَنْ عَظْمِ نَبِیٍّ إِلَّا هَطَلَتِ السَّمَاءُ بِالْمَطَر.
[2]. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله؛ الخرائج و الجرائح،‏ محقق/مصحح: مؤسسة الإمام المهدى علیه السلام‏، ناشر: مؤسسه امام مهدى عجل الله تعالى فرجه الشریف‏، قم‏، سال چاپ: 1409 ق‏، ج1، ص441.

 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی