برخی خیال می کنند اگر به اعراب توهین کنند یا آنها را مورد توهین قرار دهند؛ ایرانیان دست از اسلام بر می دارند و عشقشان به اهل بیت(علیهم السلام) کمرنگ می شود؛ خیال خامی که هیچگاه تعبیر شدنی نیست.*
نژادپرستی و اعتقاد به برتری یک نژاد بر دیگر نژادها و قومیتها، کاری بسیار ناپسند و اشتباه است. همان اندازه که ظلم به سیاهان بد است، توهین به اعراب به دلیل قومیت آنها نیز بد و زننده است. مبارزه با نژادپرستی تنها دفاع از سیاه پوستان و رنگین پوستان نیست و چه بسا یک ایرانی نیز به دلیل اعتقاد به برتری قومش بر دیگر اقوام، تبدیل به یک نژادپرست شود. امّا مبارزه با اعراب و تبلیغات برای ضدیت و دشمنی با آنها، بیش از آنکه به نقشهای کنونی آنها ربط داشته باشد؛ به دین برخاسته از شبه جزیره عربستان و حجاز ربط دارد. برخی با نقاب حمله به اعراب، حمله به اسلام را طراحی و اجرایی میکنند و در قالب جملات و عکس نوشتهها اعراب را تازی خطاب کرده و میگویند ایرانیان آرزومندان زیارت تازیان هستند و در آخرت نیز آرزو دارند بردگی و کنیزی آنها را کنند. در ادامه به چند نکته در پاسخ این مطالب اشاره میکنیم:
الف) اعراب یا تازیان
برخی به علت اطلاعات ناکافی و عدم شناخت از واژگان، خیال میکنند اگر اعراب را تازی خطاب کنند؛ به آنها توهین کردهاند. واژه تازی بر گرفته از طایی است. اولین قومیت عربی که با ایرانیان پیش از اسلام مراوده پیدا کرد؛ از قبیله «طیء» از اعراب قحطانی و یمنی تبار بود. بعدها که اعراب مسلمان در ماوراءالنهرین سکونت گزیدند؛ این واژه بر آنها نیز بار شد و به همه آنها تازی برگرفته از طائی میگفتند.[۱] پس اطلاق تازی به قوم عرب بیانگر خصوصیت خاصی از آنان یا توهین به آنها نیست. هرچند که این لغت امروزه کمتر کابرد دارد و استفاده از عرب یا اعراب رواج بیشتری پیدا کرده و متداول است.
در منظر قرآنی، عربیت و حتی خویشاوندی با پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نیز به تنهایی دلیل برتری نیست. در تعالیم الهی تقوا معیار ارجح بودن افراد است نه ایرانی یا تورانی و تازی بودن. خداوند در قرآن تمام قومیتها را مورد خطاب قرار داده و فرموده است: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَأُنْثَى وَجَعَلْنَاکُمْ شُعُوبًا وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ[حجرات/۱۳] اى مردم ما شما را از مرد و زنى آفریدیم و شما را ملت ملت و قبیله قبیله خلق کردیم تا با یکدیگر شناسایى متقابل حاصل کنید در حقیقت ارجمندترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست بى تردید خداوند داناى آگاه است.» در این آیه خداوند خلقت انسانها را از دو جنس مرد و زن بر شمرده و در ادامه اختلاف اقوام را یادآور شده و این تعدد قومیتها را کاری فقط برای تمایز و تفاوتی که سبب بازشناسی افراد از یکدیگر شود؛ دانسته است. در ادامه نیز خداوند تقوا را تنها معیار برتری فردی نسبت به دیگر افراد معرفی کرده است. این منطق قرآن است؛ منطقی که توسط تمام مسلمانان فارغ از هر نژادی مورد قبول قرار گرفته است.
ب) آرزوی ایرانیان یکتاپرست
در ادامه میبینیم که هتاکانه، ایرانیان را تازی پرست معرفی کردهاند. در حالی که ایرانیان حتی پیش از اسلام، یکتاپرست بودهاند و این مسئله از نظر تاریخی به اثبات رسیده است.[۲] پس از اسلام نیز ایرانیان به دور از هر تعصب و تحجّر، برترین حقیقت را برگزیدند و تنها دغدغه و آرزوی آنها، سعادت دنیا و آخرت بوده است. آرزویی برگرفته از منطق اسلام و بیان قرآنی که خداوند به بندگانش چنین دعا کردن را، آموزش داده و سفارش کرده که بگویند: «رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَةً وَفِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ[بقره/۲۰۱] پروردگارا! به ما در دنیا نیکی و در آخرت هم نیکی عطا کن، و ما را از عذاب آتش نگاه دار.»
اگر یک ایرانی با پیمودن مسیرهای دور و نزدیک خود را به اماکن مقدس و مراقد نورانی ائمه و امامزادگان(علیهمالسلام) میرساند؛ این نه یک آرزو، بلکه وسیلهای برای عرض ارادت به پیامبر اسلام(صلیاللهعلیهوآله) و در جهت مزد رسالتی است که در قرآن به آن سفارش شدهاند: «قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبَى[شوری/۲۳] بگو به ازاى آن[رسالت] پاداشى از شما خواستار نیستم مگر دوستى در باره خویشاوندان.» زیارت نیز بیانگر مودت و محبت به اهل بیت پیامبری است که سخن اول و آخر او یکتاپرستی بود. همان شعاری که از روز نخست به عنوان سنگ بنای اولیه مطرح شد و تا آخر ادامه داشت. همچنانکه روایت شده پیامبراکرم(صلیاللهعلیهوآله) مردم را مخاطب قرار داده و میفرمود: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ قُولُوا لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ تُفْلِحُوا[۳] ای مردم بگویید هیچ خدایی جز الله یگانه نیست و رستگار شوید.»
ج) آرزوی ایرانیان یا کار شماها
اصولاً در بهشت چیزی به نام بردگی یا کنیزی وجود ندارد که شخصی چنین آرزویی داشته باشد. اما ممکن است افرادی در زندگی خود به عنوان برده یا کنیزی در خدمت شیطان باشند و به دور از ادب و منطق به دیگران توهین کرده و کرامت انسانی خود و دیگران را زیر پا بگذارند. اگر منظور فتنه انگیزان عشق ایرانیان به پیامبر و اهل بیت(علیهمالسلام) است و نمیتوانند این علاقه و محبت را ببینند؛ کاش به این حدیث امام علی(علیهالسلام) توجه میکردند که حضرت فرمودند: «إنَّ رَسولَ اللّه(صلیاللهعلیهوآله) أخَذَ بِیَدِ حَسَنٍ وحُسَینٍ فَقالَ: مَن أحَبَّنی وأحَبَّ هذَینِ وأباهُما واُمَّهُما کانَ مَعی فی دَرَجَتی یَومَ القِیامَةِ[۴] رسول خدا(صلیاللهعلیهوآله) دست حسن و حسین را گرفت و فرمود: هر که مرا و این دو و پدر و مادر این دو را دوست داشته باشد، روز قیامت در کنارم و هم درجه من خواهد بود.» در این حدیث شریف، پیامبر وعده هم درجه بودن عاشقان اهل بیت با خودشان را دادهاند. کجای این حدیث بحث کنیزی و غلامی یا بردگی مطرح است؟ چه هدیهای بالاتر از اینکه یک انسان عادی در روز قیامت هم درجه با پیامبرش باشد؟
بله آن چیزی که فتنه گران به ایرانیان نسبت دادهاند، کاری است که خودشان در این دنیا مشغول آن هستند و آن هم بردگی برای شیطان است. بردگانی که انسانیت خود را تاراج گذاشتند و کرامت دیگران را نیز در نژاد و قومیت آنها خلاصه میکنند.
نتیجه گیری
امروزه دشمنان اسلام، برای دور کردن ایرانیان از اسلام و مسلمانی، حملات خود را علیه عربها به کار گرفتهاند. آنها با القای برتری نژادی، قصد آن دارند که به اهداف خود دست یابند. در حالی که قرآن، اسلام، پیامبر خاتم و اهل بیتش(علیهمالسلام) منحصر در هیچ قومیتی نبودند و مسئولیتی جهانی داشتند. به هرحال ایرانیان مسلمان به خوبی میدانند که پیروی از مکتب اهل بیت و دل بستگی به آن، سبب زندگی سعادتمندانه در دنیا و آخرت میشود و پاداش بسیار بزرگی در بهشت به دنبال آن خواهد آمد. چه پاداشی بزرگتر از هم درجه بودن با پیامبر در بهشت؟
پینوشت
[۱] رک: «تاجیک و تازیک»، در ارج نامه ایرج، یحیی ماهیار نوابی، به کوشش محسن باقرزاده، توس، تهران، ۱۳۷۷ ش، ج۱، ص۳۱۰.
[۲] رک: خردنامه همشهری، ابوالقاسم جعفریت، شماره۳۲، چهارشنبه ۲۹ مهر ۱۳۸۳.
[۳] مناقب آل أبی طالب(علیهمالسلام)، ابن شهر آشوب مازندرانى، علامه، قم، ۱۳۷۹ ق، ج۱، ص۵۶.
[۴] عمدة عیون صحاح الأخبار فی مناقب إمام الأبرار، ابن بطریق، یحیى بن حسن، جماعة المدرسین بقم، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۰۷ ق، ص۲۷۴ و ۳۹۵.
*:نویسنده: معین شرافتی