وقتی به آمار ورشکستگیها، بحرانهای اقتصادی، وامهای دانشجویی، بدهیها و نرخ پساندازها نگاه کنید، در می یابید نه تنها مردم از نظر مدیریت مالی، هیچ تغییری نکردهاند، بلکه بدتر هم شدهاند. لازم است این مهارت را به دست آوریم، چرا که موفقیت مالی ما به این مسئله وابسته است. در ادامهی مقاله، 71 نشانه را برایتان می آوریم که نشان می دهد افراد در مدیریت پولشان ضعف دارند.
- به راحتی اجازه می دهند عقاید سیاسی روی سرمایه گذاریهایشان اثر بگذارد، بدون این که متوجه باشند در بازار سرمایه اهمیتی ندارد به چه کسی رای می دهید یا به کدام شبکهی خبری اعتماد بیشتری دارید.
- از نظر شما "بلندمدت" یعنی از حالا تا وقتی قیمتها در بازار بورس روند نزولی به خود می گیرد.
- شما دچار "اثر دانینگ-کروگر" هستید؛ نوعی جهت گیری شناختی در افراد غیرحرفهای که توهم برتری دارید و به اشتباه، تواناییشان را خیلی بیشتر از اندازهی واقعی می دانند. به قدری دانش مالیتان ضعیف است که نمی دانید در حال اشتباه هستید. نبود شناخت کافی از مفاهیمی چون تورم و بهرهی مرکب، سبب می شود افراد فکر کنند تصمیمات مالی درستی می گیرند، در حالی که در عمل، خودشان سبب شکستشان می شوند.
- با هر ریالی که به درآمدتان افزوده می شود، انتظار دارید سرمایهتان هم دو ریال بیشتر شود.
- برای چیزهایی که نیاز نیست پول زیادی خرج می کنید تا بر دیگران تأثیر بگذارید، در حالی که از این مسئله غافل هستید دیگران هیچ اهمیتی نمی دهند جنس کیفتان چیست یا اگزوز و موتور ماشینتان چه صدای گوش خراشی دارد.
- در مورد مسائلی که دانش زیادی دربارهی آنها ندارید، بسیار مطمئن هستید، خصوصاً در مورد سیاستهای مالی.
- هرگز توانایی شناخت حرکت بعدی بازار را نداشتهاید، اما باز هم در تلاش هستید حرکت بعدی بازار را تحلیل کنید.
- عبرتی از مشکلات مالی دیگران نمی گیرید و در نتیجه هر زمان باید تصمیمات مالی بگیرید، در جا می زنید.
- خود را جوان و شکست ناپذیر می دانید و از نظر شما هیچ احتیاجی به بیمهی سلامت نیست؛ اما پیاده روهای یخ زده، ماشینهایی که با سرعت در حال حرکت هستند و سلولهایی که به سرعت تقسیم می شوند، خلاف این قضیه را اثبات می کند.
- وقتی خبر کسری بودجه دولت اعلام می شود، ناراحت می شوید؛ اما شنیدن این خبر در تلویزیون قسطی و خانهای که با وام جور کردهاید، برایتان اهمیت چندانی ندارد.
- وامهای سنگین می گیرید تا در رشتهی دانشگاهی که علاقهای به آن ندارید و بازار کار خوبی هم ندارد، مدرک بگیرید و بدین صورت در جوانی خود را زیر بار قرض می برید.
- از جمله افرادی هستید که نمی توانید دو میلیون تومان در طول یک ماه برای یک مسئله ضروری دست و پا کنید، اما جزو آن دسته افرادی هم هستید که باید بتوانید در طول یک ماه دو میلیون تومان برای موارد اضطراری که ممکن است در زندگی هر فردی پیش آید، فراهم کنید.
- بیشتر درآمد خود را صرف پرداخت سود و بهرهی وام می کنید. در واقع هزینهی پرداخت سود برای وامهایتان بیشتر از پولی است که برای تأمین غذا، خودرو، تعطیلات، تحصیل، لباس، تفریح و دیگر سرگرمیها می پردازید. بهاندازهی کافی پس انداز ندارید، اما می خواهید به روشی زندگی کنید که خرجتان از دخلتان بیشتر شود و در نهایت مجبور می شوید به سراغ وام یا قرض گرفتن بروید.
- فکر می کنید متوسط سازی هزینهی دلاری کسالت آور است، بدون این که بدانید هدف از سرمایه گذاری رسیدن به سود و بازگشت سرمایه است.
- به شغل پراسترسی مشغول هستید تا بتوانید درآمدی کسب کنید که یک زندگی بدون استرس را برایتان به ارمغان آورد. به نظرتان این خنده دار نیست؟
- بسیار بدبین هستید و غافل از این که افراد زیادی در این دنیا، وقتی صبح از خانه بیرون می روند، به دنبال بهبود شرایط خود هستند نه اینکه مدام به این فکر کنند همه چیز فاجعه بار است.
- مدام چشمتان به همسایه است تا از او عقب نیفتید، اما نمی دانید مرد همسایه در قرض و وام غرق شده و باید تا پایان عمرش سخت کار کند.
- تصور می کنید 500 میلیون تومان پول زیادی است، اما این همان پولی است که بیشتر مردم برای یک بازنشستگی راحت به آن نیاز دارند.
- تمام موفقیتهای مالیتان را به مهارت و دانش مرتبط می دانید و تمام ورشکستگیهای مالی را به بدشانسی.
- به جای این که از اشتباهاتتان درس بگیرید، سعی می کنید آنها را نادیده بگیرید، فراموششان کنید یا به دنبال بهانه تراشی باشید تا به گردن دیگران بیفتد.
- به سود سهام و بازگشت پولی که برای خرید سهام پرداختهاید، امیدوار هستید، اما نمی دانید بازار به نظر شما در مورد قیمت منصفانه اهمیتی نمی دهد.
- آینده را از 5 سال بیشتر نمی بینید. به همین خاطر، فکر می کنید اسنادی مانند اوراق قرضه مطمئن هستند، هر رکود اقتصادی همانند رکورد سال گذشته تأثیر منفی دارد و نرخ بیکاری کاملاً عادی است.
- در خانوادهای با درآمد پایین یا متوسط زندگی می کنید، در دانشگاه دولتی پذیرفته نشدهاید و فکر می کنید پرداخت هزینههای گزاف برای دانشگاه کاملاً منطقی است.
- در دبیرستان جایگاه خوبی داشتید و توانستید در دانشگاه دولتی پذیرفته شوید، اکنون فکر می کنید در مورد مسائل مالی هم فوقالعاده هستید، بدون این که بدانید مهمترین مهارتی که در زمینه مسائل مالی وجود دارد این است که روی احساساتتان مسلط باشید، نه فرمولهای ریاضی.
- تصور می کنید وقتی دیگران محتاطانه عمل می کنند، شما بسیار جسور و با جرئت هستید، اما وقتی بازار با افت دو درصدی رو به رو می شود، روحیهتان را از دست می دهید.
- به سرمایه گذارانی که فقط مهارتهایشان را تبلیغ می کنند، علاقهی زیادی دارید. در حالی که خیلی از این افراد اسطوره نقشی در بازار سرمایه ایفا نکردهاند.
- اجازه می دهید جهت گیریهای جانبدارانه کنترل ذهنتان را به دست بگیرد، به همین خاطر اطلاعات خود را از منابعی به دست می آورید که با عقایدتان هماهنگ هستند.
- تصور می کنید هنوز برای پس انداز و بازنشستگی بسیار جوان هستید، اما با گذشت زمان تأثیر نرخ بهرهی مرکب پایین می آید و امکان پس انداز بیشتر را از دست می دهید.
- برای خرید لوازم خانگی یک ماه تمام تحقیق و جست و جو می کنید اما با راهنمایی فرد ناشناسی که نباید به آسانی به او اعتماد کنید، سهام یک شرکت کوچک را به سرعت می خرید.
- برای 50 سال آینده سرمایه گذاری می کنید، اما وقتی بازار یک روز افت می کند، استرس تمام وجودتان را می گیرد.
- فکر می کنید اقدام هوشمندانهای انجام دادهاید که برای سه ماه آتی پس انداز دارید، در حالی که امروزه متوسط مدت زمان بیکاری بیشتر از 9 ماه است.
- با نوسانات بازار، مدام نرخ سهامتان را بررسی می کنید.
- بر مبنای اطلاعات گذشته دست به سرمایه گذاری می زنید، اما باید در زمینههایی سرمایه گذاری کنید که آنها را به خوبی می شناسید، مزیت رقابتی دارند، با اهدافتان هم راستا هستند و به خوبی فروش می روند.
- همیشه سعی می کنید مسئلهای به پیچیدگی اقتصاد جهانی را خلاصه کرده و با کلمات زیبا توضیح دهید.
- نمی دانید جملهی "هیچ اقدامی نکن"، تأثیرگذارترین جمله در دنیای سرمایه گذاری است.
- خرید اوراق و سهام را با کمک افرادی انجام می دهید که تجربه و مهارتی ندارند و به هیچ جایگاهی در بازار اقتصاد و بورس دست نیافتهاند؛ همانند افرادی که سر چهارراه ایستاده و دلار می فروشند. قطعاً این کار نتیجهی رضایت بخشی نخواهد داشت.
- از رشد 30 درصدی سرمایه در سال گذشته به خود افتخار می کنید، در حالی که نمی دانید شما هیچ دخالتی در این موضوع ندارید.
- 12 ساعت در طول روز پیگیر اخبار مربوط به بازار بورس هستید و هیچ کاری جز انتظار انجام نمی دهید.
- برای درمان بیماری خود به سراغ پزشک می روید، برای پرداخت مالیاتها با حسابدار مشورت می کنید، برای کارهای حقوقی و مالیتان وکیل میگیرید، برای درست کردن دندان نزد دندانپزشک می روید، از معمار می خواهید خانهتان را بسازد، برای بدن سازی به یک مربی کاردان مراجعه می کنید، اما وقتی صحبت از سرمایه گذاریهای بزرگ و پیچیده می شود، خودتان به تنهایی اقدام می کنید.
- چاره اندیشی های سوگیرانه، فریبتان می دهد و فکر می کنید آخرین بحران مالی را پیش بینی کرده بودید. گاهی این فریب تا جایی پیش می رود که می خواهید آیندهی بازار مالی را هم پیش بینی کنید.
- فکر می کنید خبرهای اقتصادی به خاطر مفید بودنشان در مجلات و روزنامهها چاپ می شوند، در حالی که علت اصلی انتشار آنها این است که مردم به خواندن آنها علاقهی زیادی دارند.
- گاهی یادتان می رود اصلیترین دارایی یک سرمایه گذار، زمان است. یک جوان 20 ساله سرمایهای دارد که "وارن بافت" (بزرگترین سرمایه دار آمریکایی) با سن بالایی که دارد، خوابش را هم نمی بیند.
- این درک را ندارید افرادی که در رسانهها به ارائهی توصیههای مالی می پردازند، هیچ شناختی از شما و تواناییهایتان ندارند و تنها برای این که خود شناخته شوند، این توصیهها را ارائه می دهند.
- برای خود یک برنامهی مالی تدوین کردهاید، بدون توجه به این که بازار اهمیتی برای برنامهی شما قائل نیست و گاهی اتفاقاتی در زندگیتان رخ می دهد که از کنترلتان خارج است.
- هر ماه پولی را پس انداز می کنید، این بسیار خوب است. خیلی از افراد به پساندازهایشان افتخار می کنند، در حالی که این پس اندازها در مقابل پولی که بعد از بازنشستگی به آن نیاز دارید، چیزی نیست. جملهی معروفی می گوید "هر ماه پول کمی را پس انداز کن و در پایان سال ببین باز هم چقدر کم پول داری". اگر فکر می کنید پس انداز کردنِ بیشتر از 30 درصد از درآمد ماهیانهتان کار درستی نیست، بار دیگر شرایطتان را بسنجید تا متوجه شوید این پس انداز به میزان پولی که بعد از بازنشستگی به آن نیاز دارید، نزدیک است.
- به نظر شما با درآمد ماهیانه 3 میلیون تومان نمیتوان زندگی خوبی داشت، در حالی که نمی دانید با در نظرگرفتن مفهوم برابری قدرت خرید، درصد زیادی از مردم دنیا با کمتر از این هم زندگی می کنند.
- یک زندگی متوسط را داشتن خانهای 300 متری با چند سرویس بهداشتی، تحصیل در دانشگاههای غیردولتی، سفرهای خارجی و کلاسهای خصوصی یوگا در خانهتان می دانید.
- یادتان می رود شانس در خیلی از سرمایه گذاریها نقش مؤثری ایفا می کند، شاید یکی از همان سرمایه گذارانی که خیلی قبولش دارید هم در زندگیاش شانس بزرگی آورده است.
- مبتلا به سوگیریِ عقیدهای (belief bias) هستید؛ یعنی می خواهید یک ایده را تنها به این خاطر قبول یا رد کنید که با عقایدی که در وجودتان شکل گرفته، هماهنگ است و به همین خاطر گاهی حقایق را نادیده می گیرید.
- به دنبال ثروت هستید، اما به یادگیری دانش مسائل مالی تمایلی ندارید زیرا فکر می کنید خیلی پیچیده هستند. به نظرتان این خنده دار نیست؟
- تصور می کنید بازار بورس به خاطر نوسانات زیاد، ریسک بالایی دارد، در حالی که نمی دانید آنچه ریسک بیشتری برایتان خواهد داشت، عدم استفاده از سرمایه است نه نوسانات بازار.
- هرگز به کشورهای فقیرنشین سفر نکردهاید تا ببینید دنیا هیچ اهمیتی به عقاید شما دربارهی عدالت، انصاف و نیاز مالی نمی دهد.
- برای چیزهایی که نیازتان نیست ولخرجی می کنید، زیرا فکر می کنید مردم نگاه بهتری به شما خواهند داشت، در حالی که این مسئله سبب می شود فردی خوشگذران و بیاهمیت به نظر برسید. این رفتار معمولاً در افرادی دیده می شود که شانسی پولدار می شوند.
- این درک را ندارید که 10 درصد بهره در طول 20 سال بیشتر از 20 درصد بهره در 10 سال است. برای پولدار شدن، زمان اصلیترین عامل است، البته از جمله متغیرهایی است که هیچ کنترلی روی آن ندارید.
- تحقیقات نشان می دهد وقتی نیازهای اولیهتان برآورده شد، میزان خوشبختی ای که از به دست آوردن هر ریال اضافه کسب می کنید، کمتر و کمتر می شود. این مسئله سبب می شود تمام عمرتان را صرف مال اندوزی کنید، به امید این که به خوشبختی برسید، اما در عمل این اتفاق نمی افتد.
- تصور می کنید کاری منطقی است که 2 درصد از درآمد خود را به مشاوران مالی بدهید، اما این کار سبب می شود سود بلندمدتتان روند نزولی به خود بگیرد.
- فکر می کنید در بازار بورس تنها اعداد و ارقام تغییر می کند و نمی دانید این ارقام مربوط به کسب و کارها و داراییهای واقعی است.
- نظرتان این است اجاره نشینی سرمایهتان را هدر می دهد اما خیلی از افراد این کار را هوشمندانهترین و بهترین تصمیم مالی می دانند که در عمرشان گرفتهاند.
- تصمیمات سرمایه گذاری به شرایط اقتصادی بستگی دارند، در حالی که این دو ارتباط زیادی با هم ندارند.
- زمانی که برای بازنشستگیتان پس انداز می کنید به این فکر نیستید شاید 90 سال زنده باشید؛ پس اگر در 65 سالگی بازنشسته شوید باید یک سوم باقی مانده از زندگیتان را با این پس انداز بگذرانید.
- تفریحات بی هزینه مانند پیاده روی، کوهنوردی، دوچرخه سواری و کتاب خوانی ندارید. در حالی که داشتن سرگرمیها و تفریحات رایگان و ارزان قیمت یک دارایی ارزشمند برای زندگی شخصی شماست.
- به کارهای سخت مشغول هستید تا پولی به دست آورید، اما هیچ وقتی برای خرج کردن یا برنامه ریزی برای پولهایتان ندارید. این همانند این است که تجهیزات ورزشی گران قیمت بخرید اما هیچ وقتی برای ورزش کردن ندارید.
- توجهی به تاریخ ندارید و براساس تجربیات محدود خود عمل می کنید.
- به تقلید از دیگران و برای این که از آنها عقب نمانید، در 18 سالگی وارد دانشگاه شدید، قطعاً این کار از پرهزینهترین کارهایی است که در زندگیتان انجام دادهاید.
- تصور میکنید ثبات عقیده اقدامی هوشمندانه در بازار مالی و بورس است، در حالی که بازار مدام در حال تغییر است اما ذهن شما در همان عقاید کهنه باقی مانده است.
- هیچ گاه به تفاوت دیدگاهی که افراد باتجربه و جوانان نسبت به پول دارند، توجه نمی کنید.
- از جمله افرادی هستید که اگر به شما بگویند بزرگترین خبری که مردم در سالهای آتی درباره آن صحبت می کنند، خبری است که امروز کسی آن را جدی نمیگیرد و خبرهای داغ امروز در سالهای آینده بیمعنا هستند، باور نمی کنید.
- این موضوع را باور ندارید که خیلی از کسب و کارها، یک شبه از سودهای بالا به مرز ورشکستگی رسیدهاند.
- نمی دانید با گفتن جملهی "می خواهم میلیاردر شوم." منظورتان این است که می خواهم میلیاردها تومان خرج کنم، در حالی که این جمله با میلیاردر بودن در تضاد است.
- این درک را ندارید که مدل کسب و کار خیلی از مؤسسات مالی بر پایهی ترس، احساسات و کمبود دانش مشتریانشان شکل گرفته است.
- با خواندن تمام موارد به نشانهی تائید سر تکان دادید، بدون این که بدانید در تمام موارد منظورم شما بودید. این مسئله در مورد خودم هم صادق است.
منبع: businessinsider