وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

شهادت دانش آموز بسیجى محمد حسین فهمیده؛

تاریخ وقوع: 8 آبان
رهـبـر مـا آن طـفـل دوازده سـاله اى اسـت که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم ما بزرگتر است ، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت و آن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
امام خمینى (ره )
شـهـیـد فـهـمـیده یکى از هزاران نونهال ، و دانش آموز بسیجى کشور است که با نثار خون خود بر طراوت و سرخى خون شهداى انقلاب اسلامى و جنگ تـحـمـیـلى افـزود. وى دوران کـودکـى و نـوجـوانـى خـود را در حـالى سـپـرى کـرد کـه هـر روز آن هـمـراه حـادثـه اى بـود کـه در شـکـل گـیـرى شـخـصـیـت او مـؤ ثـر واقـع مـى شـد. او بـا سـرمـایـه عـظـیـمـى از فـهـم و درک انـقـلابـى و اسـلامـى بـه دنبال طوفان حوادث انقلاب ، وارد جنگ شد و با وجود سن کم ، خود را به خونین شهر قهرمان رسانید و با اقدامى آگاهانه و شجاعانه ، نام خود را در دفتر شهیدان زنده تاریخ ثبت کرد.
از آنـجـا کـه ایـن دانـش آمـوز رزمـنـده بـسـیـجـى ، بـا ایـمـان و بـیـنـش عـمـیـق و اسـتـوار در جـنـگ بـا دشـمـن پـیـش قـدم ، و بـا نـیل به شهادت ، درس شجاعت فداکارى و مقاومت را به همه بسیجیان و امت حزب الله آموخت ، امام بزرگوارمان از این نوجوان 12 ساله به عنوان رهبر یاد فرموده و بدین گونه نام و یاد او منشاء حماسه هاى بزرگ شده و تحول عظیمى در شیوه هاى دفاع مقدس و نبرد رزمندگان اسلام ایجاد کرد و راه پـیـروزى و سـرافـرازى را یـکـى پـس از دیـگرى ، هموار ساخت . امروز شهید فهمیده بحق الگوى شایسته اى براى دانش آموزان بسیجى و جوانان و نـوجـوانـان کـشـور مـى بـاشـد و یـاد آورى ایـن حـمـاسـه مى تواند یاد آور دوران دفاع مقدس و ارزشهاى والاى آن زمان باشد. رهبر معظم انقلاب ، مى فرمایند:
زنده نگهداشتن یاد حادثه شهادت دانش آموز بسیجى ، شهید فهمیده از اصالتهاى دفاع مقدس مى باشد.
وى فـرزنـد مـحـمـد تـقـى است که ، در خانواده اى مذهبى در یکى از روزهاى بهارى اردیبهشت ماه 1346 (مصادف با سوم محرم ) در شهر خون و قیام در خـانه اى محقر و کوچک در محله پامنار قم چشم به جهان گشود. دوران کودکى را همراه سایر فرزندان خانواده و در کنار برادرش داود که وى نیز سه سـال بـعـد از شـهـادت مـحـمـد حسین به فوز شهادت نایل آمد، با صفا و صمیمیت و در زیر سایه محبت و توجه پدر و مادرى مهربان ، سپرى کرد. در سـال 1352، بـه مـدرسـه رفـت و کـلاس اول تـا چـهـارم ابـتـدایـى را بـا یـک مـعـلم روحـانـى طـى کـرد. سـال پـنـجـم ابـتـدایـى و اول و دوم راهـنـمـایـى را به دلیل انتقال خانواده اش به کرج در دو مدرسه در این شهر گذراند. در همین دوران بود که به واسطه حوادث انقلاب ، روح وى نیز مانند میلیونها جوان و نوجوان دیگر کشور، دچار تحولات عظیمى گردید. شخصیت او با داشتن خانواده اى متدین و مـذهـبـى و شـرایـط خـاص شـهـر مـقـدس قـم و نـیـز زمـیـنـه مـسـاعـد روحـى بـه گـونـه اى شکل گرفت که سرشار از دین و فرهنگ غنى اسلامى بود. مقام معظم رهبرى در دیدار با خانواده او به این مطلب اشاره کرده و در رابطه با فداکارى و شجاعت او فرمودند:
((بروز چنین حوادثى که از تربیت صحیح و اصالتهاى خانوادگى است ، صرفا در محیطهاى اسلامى جلوه گرى و نور افشانى مى کند.))
از عـوامـل مـهـم دیـگـر در شـکـل گـیـرى شـخـصـیـت او، نـوارهـا و اعـلامـیـه هـاى امـام (ره ) بـود کـه قبل از انقلاب به دست او مى رسید.
شـهـیـد فـهمیده نوجوانى خوش بر خورد، شجاع ، فعال ، کوشا و به مطالعه علاقه زیادى داشت و با وجود اینکه به سن تکلیف نرسیده بود، نماز مـى خـوانـد و احـترام خاصى براى والدینش قایل بود و هر گز به آنها بى احترامى نمى کرد. شیفته و عاشق امام (ره ) بود و با تمام وجود سعى در اجـراى فـرامین امام (ره ) داشت . او مى گفت : ((امام هر چه اراده کند همان را انجام خواهم داد و من تسلیم او هستم .)) هنگام ورود امام (ره ) به ایران به دلیل مصدوم بودن ، موفق به زیارت امام (ره ) نگردید، اما پس از بهبودى در اولین فرصت به شهر مقدس قم رفته و موفق به دیدار شد.
عزیمت به سوى جهاد
فهمیده دوازده ساله بود که حوادث کردستان اتفاق افتاد.
او کـه عـشـق انـقـلاب و امـام (ره ) را در سـر داشـت ، خـود را بـه کـردسـتـان رسـانـد ولى بـه دلیـل کـمـى سـن ، بـرادران کمیته او را باز مى گردانند و در صدد بر مى آیند که در حضور مادرش از او تعهد بگیرند که دیگر از شهرستان کرج خارج نشود. ولى او رضایت نمى دهد و خطاب به آنان مى گوید که خودتان را زحمت ندهید. اگر امام بگوید، به هر کجا که باشد، آماده رفتن هستم . من باید به مملکت خدمت کنم و اضافه مى کند: ((من نمى نویسم و اگر بنویسم حرفى دروغ زده ام .)) حتى با تهدید به زندان حاضر نمى شود تعهد بدهد و بالاخره تنها از مادرش امضا مى گیرند.
در هـمـان روزهـاى نـخـسـت جـنـگ تـحـمیلى محمد حسین تصمیم مى گیرد که به جبهه برود و با متجاوزان بعثى بجنگد. زمزمه رفتن را در خانواده و بین دوسـتـانـش مى افکند. در یکى از بیمارستانهاى کرج خود را به یکى از دوستانش که بسترى بود، مى رساند و با او خداحافظى مى کند و از جبهه و جنگ و حفظ انقلاب براى او مى گوید و تکلیف الهى خود را گوشزد مى کند.
یـک روز کـه بـه بـهـانـه خـریـد نـان از مـنـزل خـارج شـده بـود، مـبـلغ 50 تـومـان را بـه دوسـتـش مـى دهـد و از او مـى خـواهد که نان را بخرد و به منزل آنها ببرد و تصمیم خود را براى رفتن به خوزستان به او مى گوید و از وى مى خواهد که تا سه روز به خانواده اش خبر ندهد تا مانع رفتن او نشوند و سپس آنها را مطلع کند. دوست او یکى دو روز بعد خبر را چنینى مى دهد که :
((من رفتم جبه نگران من نباشید.))
در تـهـران یـکـى از بـرادران پـاسـدار کـمـیـتـه مـتـوجـه تـصـمـیـم او شـده و بـا تـوجـه بـه سـن و سـال کـم او با وى صحبت و سعى مى کند او را از تصمیم خویش ‍ منصرف نماید، اما موفق نمى شود. شهید فهیمده که در عزم خود راسخ بود ، خود را بـه شـهرهاى جنوب کشور مى رسند و هر چه تلاش مى کند که همراه گروه یا دسته اى که عازم خطوط مقدم جبهه هستند، برود، موفق نمى شود تا با گـروهـى از دانـشـجویان انقلابى دانشکده افسرى بر خورد کرده و به نزد فرمانده آنان مى رود و از او مى خواهد که وى را با خود ببرند. فرمانده امـتـنـاع مى کند، اما شهید فهیمده آنقدر اصرار مى کند تا فرمانده را متقاعد مى کند که براى که پیش مى آید حسین پیشقدم شده و استعداد و قابلیت خود را در همه کارها نشان مى دهد و به دلیل همین چابکى و زرنگى و کوچکى قدش ‍ به ((حسین ریزه )) مشهور مى شود.
در هـمـیـن مـدت کـوتـاه حـضـور در خـرمـشـهـر بـا دوسـتـى کـه در آنـجا پیدا کرده بود ، یعنى محمد رضا شمس ، هر دو مجروح مى شوند و آن دو را به بـیـمـارسـتـان مـنـتـقـل مـى کـنـنـد و على رغم مخالفت فرمانده آن گروه ، و با حالت مجروحیت ، دوباره به خطوط مقدم در خرمشهر بر مى گردد. در حین بـرخـورد بـا فـرمانده و پس از ممانعت وى از حضور در خط مقدم ، چشمان حسین پر از اشک شده و رگهاى گردنش متورم و با ناراحتى به فرمانده مى گوید:
((من به شما ثابت مى کنم که مى توانم به خط بروم و لیاقت آن را دارم .))
او بـراى اثـبـات لیـاقـت خـود یـک بـار بـه تـنهایى به میان عراقیها رفته و لباس و اسلحه اى از عراقیها بدست مى آورد، و در هیئت یک عراقى به نـیـروهـاى خـودى نـزدیـک مـى شـود، بـطـورى کـه رزمـنـدگـان مـشـاهـده مـى کـنـنـد کـه یـک عـراقـى کـوچـک بـه طـرف آنـان در حـال حـرکـت است ! مى خواهند به طرف او شلیک کنند، که یکى از آنان مى گوید صبر کنید با پاى خودش بیاید تا اسیرش کنیم . هنگامى که نزدیک مـى شـود، مـى بـیـنـند حسین است که در عمل خواسته ثابت کند که مى تواند با دست خالى هم با عراقیها بجنگد و شهامت و لیاقت حضور در خط مقدم را دارد.
مسئول گروه که به توانمندى و توانایى و اراده پولادین حسین براى رزم در جبهه اعتماد و اطمینان پیدا مى کند، به او اجازه ماندن در جبهه را مى دهد.
کیفیت شهادت
از آن پس او به اتفاق دوست شهیدش محمد رضا شمس ، در یک سنگر قرار داشتند تا در هجوم عراقیها به خرمشهر محاصره مى شوند.
مـحـمـد رضـا شـمس دوست و همسنگر حسین زخمى مى شود و حین با سختى و زحمت زیاد او را به پشت خط مى رساند و به جایگاه قبلى خود برگشته و مـشـاهـده مـى کـنـد کـه تـانـکـهـاى عـراقـى (ظـاهـرا 5 دسـتـگـاه تـانـک ) بـه طـرف رزمـنـدگـان اسـلام هـجـوم آورده و در صـدد مـحـاصـره و قتل عام آنها هستند.
حـسـیـن در حـالى کـه تعدادى نارنجک به کمرش بسته و در دستش گرفته به طرف تانکها حرکت مى کند. تیرى به پاى او مى خورد و از ناحیه پا مـجروح مى شود. اما نمى تواند از اراده محکم و عزم پولادین او جلوگیرى نماید. بدون هیچ دغدغه و تردیدى تصمیم خود را عملى مى کند و از لابلاى امـواج تـیـر کـه از هر سو به طرف او مى آمد، خود را به تانک پیشرو رسانیده و با استفاده از نارنجک ، موفق مى شود تانک را منفجر کند و خود نیز تکه تکه مى شود. تانک که منفجر مى شود، دشمن گمان میکند حمله اى صورت گرفته و روحیه خود را مى بازد و با سرعت هر چه تمامتر تانکها را رهـا کـرده و فـرار مـى کـنـد. در نـتـیـجـه ، حـلقـه مـحاصره شکسته شده و پس از مدتى نیروهاى کمکى هم سر مى رسند و آن قسمت را از وجود متجاوزان پاکسازى مى کنند.
خبر شهادت حسین فهمیده
صداى جمهورى اسلامى با قطع برنامه هاى خود اعلام مى کند که نوجوانى دوازده ساله با فداکارى زیر تانک عراقى رفته آن را منفجر کرده و خود وى نیز به شهادت رسیده است . امام (ره ) در پیامى که بمناسبت دومین سالگرد پیروزى انقلاب اسلامى صادر مى کنند جملات معروف خود را پیرامون او مى فرمایند:
رهبر ما آن طفل دوازده ساله اى است که با قلب کوچک خود که ارزشش از صدها زبان و قلم بزرگتر است ، با نارنجک ، خود را زیر تانک دشمن انداخت وآن را منهدم نمود و خود نیز شربت شهادت نوشید.
بـه این ترتیب و با این کلمات ، حسین و فداکارى و شجاعت او جاودانه مى شود. بقایاى پیکر او در بهشت زهرا، قطعه 24، ردیف 44، شماره 11، به خاک سپرده مى شود.
شهر پرواز محمد حسین فهمیده
سـید شهیدان اهل قلم ، حاج مرتضى آوینى ، در قسمتى از برنامه پنجم روایت فتح با نام "شهرى در آسمان " شهادت محمد حسین فهمیده را این گونه زیبا ترسیم مى کند:
((خـرمـشـهـر، از هـمـان آغـاز خـونین شهر شده بود. خرمشهر خونین شهر شده بود. آیا طلعت را جز از منظر این آفاق مى توان نگریست ؟ آنان در غربت جـنـگیدند و با مظلومیت به شهادت رسیدند و پیکرهایشان / شیطان تکه تکه شد و به آب و باد و خاک و آتش پیوست . اما... راز خون آشکار شد. راز خون را جز شهدا در نمى یابند. گردش خون در رگهاى زندگى شیرین است . اما ریختن آن در پاى محبوب ، شیرین تر است .
... شایستگان آنانند که قلبشان را عشق تا آنجا انباشته است که ترس از مرگ جایى براى ماندن ندارد. شایستگان جاودانانند. حکمرانان جزایر سر سبز اقیانوس بى انتهاى نور که پرتوى از آن همه کهکشان آسمان دوم را روشنى بخشیده است .))

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی