عالی نیوز به نقل از رهروان ولایت- انسانشناسی یکی از مباحث مهم و پردامنه است. تعریف انسان چیست؟ آیا آنگونه که برخی دانشمندان غربی میگویند، صرفا حیوان است و یا تفاوتهایی با حیوانات و دیگر جانداران دارد؟ ملاک امتیاز انسان چیست؟ علم و ایمان چه نسبتی با انسان و با هم دارند؟ اساسا ایمان چه سودی دارد؟ ایدئولوژی چیست و برای چیست؟ این سوالات و برخی سوالات از این قبیل شکلدهندهی اثری از استادِ دانشمند، آیهالله مرتضی مطهری با نام «انسان و ایمان» است.
این نوشتار بر آن است تا به صورت اجمالی و فشرده نظریات استاد در پاسخ به این سوالات را بیان کند.
«انسان خود نوعی از حیوان است». کتاب «انسان و ایمان» از استاد مرتضی مطهری با این جمله آغاز میشود. به نظر استاد تفاوت انسان با دیگر جانداران «در دو ناحیه است: بینشها و گرایشها»[1].
مراد از بینش و گرایش در بیان استاد چیست؟
شهید مطهری معتقد است: بینش، تحت ضوابط و قواعد و منطق خاص، درآمده، نام علم یافتهاست و گرایشهای معنوی و والای بشر، زادهی ایمان و اعتقاد و دلبستگیهای او به برخی حقایق در این جهان است ... اینگونه ایمانها و دلبستگیها به نوبهی خود مولود برخی جهانبینیها و جهان شناسیهاست که یا از طرف پیامبران الهی به بشر عرضه شدهاست و یا برخی فلاسفه خواستهاند نوعی تفکر عرضه کنند که ایمانزا و آرمانخیز بوده باشد».
از نظر استاد، گرایشهای والای معنوی و فوق حیوانی انسان، آنگاه که پایه و زیر بنای اعتقادی و فکری پیدا کند، نام «ایمان» به خود میگیرد.[2]
به باور استاد، وجوه مشترک و ممتاز انسان و حیوان سبب شده که انسان دارای دو زندگی حیوانی و انسانی باشد[3]. سوالی معرفتشناسانه که در اینجا مطرح میشود، این است که: چه رابطهای میان حیوانیت و انسانیت، وجود دارد؟
شهید مطهری چنین پاسخ میدهد: «حقیقت این است که سیر تکاملی انسان از حیوانیت آغاز میشود و به سوی انسانیت کمال مییابد». استاد حیوانیت انسان را به منزلهی لانه و آشیانهای میداند که انسانیت در او «رشد» میکند[4].
همانگونه که اشاره شد، وجه امتیاز انسان از دیگر جانداران به بیان استاد، علم و ایمان بود. حال سوال این است: چه رابطهای میان علم و ایمان وجود دارد؟
به نظر استاد: «علم به ما روشنایی و توانایی میبخشد و ایمان، عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار میسازد و ایمان، مقصد». این عالم وارسته، علم را انقلاب بیرون و ایمان را انقلاب درون و نیز علم را سازندهی جهان آدمی و ایمان را سازندهی روان آدمی میداند[5].
استاد معتقد است که «تجربههای تاریخی نشان داده است که جدایی علم و ایمان خسارتهای غیر قابل جبران به باور آورده است ... آنجا که علم و معرفت نیست، ایمان مومنان نادان وسیلهای میشود در دست منافقان زیرک، که نمونهاش را در خوارج صدر اسلام و در دورههای بعد به اشکال مختلف دیده و میبینیم. علم بدون ایمان نیز تیغی است در کف زنگی مست».[6]
آثار ایمان چیست؟
از دیدگاه استاد مطهری، «ایمان مذهبی» آثار و فوایدی دارد که برخی از آن به قرار زیر است:
1. خوشبینی: ایمان مذهبی، به تلقی انسان نسبت به جهان هستی شکل خاصی میدهد، به این نحو که آفرینش را هدفدار و هدف را خیر و تکامل و سعادت معرفی میکند.[7]
2. روشندلی: انسان همین که به حکم ایمان مذهبی، جهان را به نور حق و حقیقت روشن دید، همین روشنبینی، فضای روح او را روشن میکند.[8]
3. امیدواری: در منطق فرد با ایمان، جهان نسبت به تلاش و عملکرد خوب و بد انسانها یکسان نیست؛ بلکه دستگاه آفرینش حامی مردمِ تلاشگر در مسیر حق و حقیقت است.[9]
ایدئولوژی «چه» و «برای چه» است؟
به اعتقاد استاد، ایمان مذهبی، به حکم اینکه به انسان که یک طرف معامله است، نسبت به جهان که طرف دیگر معامله است، اعتماد و اطمینان میبخشد، دلهره و نگرانی نسبت به رفتار جهان در برابر انسان را زایل میسازد.[10]
شهید مطهری معتقد است: هنوز استعدادها و امکانات بشر مجهول و ناشناخته باقی مانده است؛ در نتیجه سعادتش هم ناشناخته مانده است و با در نظر گرفتن حیات ابدی و جاودانگی روح و تجربه نداشتن عقل نسبت به جهان آخرت، مساله بسی مشکلتر میشود و از اینجاست که نیاز به مکتب و ایدئولوژی ضرورت پیدا میکند[11].
ایشان معتقد است: اید اعتراف کنیم که دستگاه عظیم خلقت این نیاز بزرگ، بلکه بزرگترین نیاز را، مهمل نگذاشته و از افقی مافوق افق عقل انسان، یعنی افق وحی، خطوط اصلی این شاهراه را مشخص کرده است (اصل نبوت)[12].
شهید مطهری میگوید: «بدون شک ایدئولوژی اسلامی، ایدئولوژیست که مخاطبش نوع انسانهاست و نه قوم یا نژادی و خاستگاه آن فطرت انسان است.[13] همچنین ایشان این ایدئولوژی را ثابت (بدون تحول و تکامل) اما اجتهاد اسلامی –که کارکردش تطبیق ایدئولوژی اسلامی با شرایط مختلف مکانی و اوضاع متغیر زمانی است- را پذیرای تحول و تکامل میداند.[14]
استاد، مجموعهی تعلیمات اسلامی را به سه بخش عمده تقسیم میکند:
الف) اصول عقاید: کاری که در این زمینه بر عهدهی انسان است از نوع کار تحقیقی و علمی است؛
ب) اخلاقیات: کاری که در این زمینه بر عهدهی انسان است از نوع مراقبت نفس و خودسازی است؛
ج) احکام: دستوراتی مربوط به فعالیتهای خارجی و عینی انسان[15].
لغزشگاههای اندیشه کدامند؟
استاد با استفاده از قرآن کریم «لغزشگاههای اندیشه» را بر میشمارد:
1. تکیه بر ظن و گمان به جای علم و یقین؛
2. میلها و هواهای نفسانی؛
3. شتابزدگی؛
4. سنتگرایی و گذشتهنگری؛
5. شخصیتگرایی.[16]
منابع تفکر چیست؟
در انتها استاد از منابع تفکر نام میبرد و طبیعت، تاریخ و ضمیر انسان را به عنوان منابع تفکر بیان میکند.[17].
---------------------------------------------------
پینوشت
[1]. مطهری، مرتضی، مقدمهای بر جهانبینیاسلامی(1): انسان و ایمان، ص 7.
[2]. همان، ص 11.
[3]. همان، ص 13.
[4]. همان، ص 14.
[5]. همان، ص 23.
[6]. همان، ص 28
[7]. همان، ص 39.
[8]. همان، ص 40.
[9]. همان، ص 41.
[10]. همان، ص 42.
[11]. همان، ص 53-54.
[12]. همان، ص 54.
[13]. همان، ص 57.
[14]. همان، ص 62، پاورقی.
[15]. همان، صص 63-64.
[16]. همان، صص 64- 69.
[17]. همان، صص 72-73.