-یکی از شبهاتی که معمولا دست آویز دشمنان می شود، این است که مردم ایران بالاخص جوانان، دین گریز شدهاند! و تمایلی به مناسبات و مناسک دینی ندارند و درحوادث مختلف سعی در برجسته کردن این مساله دارند، مانند: حوادث و اعتراضات سال 96 و حمایت عجیب صبا کمالی ـ بازیگر ـ از دختر آبی و جریان هفتم آبان...

آیا واقعیت این نکاتی است که اینگونه بیان میشود؟
در ابتدا باید تحلیلی نسبت به موضوع دین گریزی داشته باشیم. دین از سه بخش اخلاق، احکام و اعتقادات تشکیل شده و همچنین باید تحلیل کنیم وقتی از دین و دینداری صحبت میکنیم باید مشخصاً بگوییم که منظور ما کدام بخش است؟ آنچه معمولاً کارشناسان و اصحاب رسانه در این باره به طور دقیق اظهار نظر نکرده و در موضع گیریها افراط و تفریط می کنند اینکه منظور و هدف آنها در دینگریزی مشخصا تعیین نشده که کدام بخش می باشد. چه آن که ما باید توجه داشته باشیم قاعدتاً اگر معتقد به دین گریزی باشیم، مربوط به امور اخلاقی یا باورها و اعتقادات نیست بلکه عموماً در احکام و آنچه که به بایدها و نباید ها مربوط میشود، است.
ازطرفی باید گفت که دینگریزی که معمولا معاندین به برجسته سازی آن میپردازند در چه مرحلهای است؟
آیا این دین گریزی به مرحلهی فاصله گرفتن از دین و دین گریزی است یا به مرحلهی نفرت از دین و دین داران رسیده یا در حد اعلای آن به مرحلهی مبارزه با دین و دین داران رسیده است؟
با این بررسیها مشاهده میکنیم که این همه سیاه نماییها و ضدیت در حد جنجالهای رسانهای است نه اصل واقعیت...
اما کسانی که اینگونه تحلیلها را در بیانات خود ابراز میدارند باید واقعیتهایی مانند پیادهروی اربعین که یکی از بزرگترین و بهترین همایشها و نمایشگاه دین داری محسوب می شود را مدنظر بگیرند که در تحلیل آنها این وقایع چه جایگاهی دارد؟
یا از طرفی شاهد هستیم که همین افرادی که توسط این رسانه ها متهم به دین گریزی می شوند در ایام ماه محرم و شبهای قدر با اعتقاداتی خالص به مجالس و محافل مذهبی سرازیر می شوند و حتی بسیاری از افراد که منتقد به بعضی از کارهای سیاسیون و جریاناتی که دردرون کشور اتفاق میافتد این نیست که اصل اصول اساسی و بیاعتقاد باشند بلکه در این موقعیت منتقد به وضع فعلی کشور می باشند. لذا در یک استقراء برای کامل بودن آن باید تمام زوایای یک مسئله را دید تا بتوان به یک نظریه و نتیجهی درست رسید. لذا اینکه در درون کشور مقید بودن به احکام و باید و نبایدها کمی سست شده اند را نمی توان انکار کرد اما این سستی در احکام را نمی توان به معنای نهلیسم و پوچگرایی و به آخر کار رسیدن دانست. شاید همین فرد هم نسبت به عملکرد دین داران نقد داشته باشد که مساله به معنای واقعی دین گریزی نیست و اشتباه است که ما فکر کنیم این فرد دین گریز است به خصوص در فضای رسانه و روشنفکری که گاه این مباحث مطرح می شود و می گویند فرد دین گریز شده است در حالی که اینگونه نبوده و واقعیت آنگونه که بیان می شود نیست.
در پایان باید خاطر نشان کرد که در این تحلیل فقط به ناقص بودن استقراء مدعیان دینگریزان اشاره شد و به خصوصیات جامعه شناسانه و روانشناسانهی این موضوع پرداخته نشده است...