وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

شهادت "سیدمجتبی نواب صفوی"، رهبر جمعیت فداییان اسلام و یارانش (1334ش)

(1334ش) تاریخ وقوع: 27 دی

و لا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
سـیـد مـجـتـبـى تـهـرانـى مـعـروف بـه نـواب صـفـوى، در سـال 1303 شـمـسـى در خـانـواده اى روحـانـى و اصـیـل و از دودمان پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه و آله و سلم ) از پدر و مادرى با تقوا در خانه محقرى در خانى آباد تهران قدم به عرصه وجـود گـذاشـت . وى بـا عـلاقـه و عـشـقـى وصـف نـاشـدنـى بـه روحـانـیـت و بـه قـصـد ادامـه راه آبـاء و اجـداد خـود، در اواخـر سـال 1320، پـس از طـى تحصیلات ابتدایى و متوسطه، رهسپار حوزه نجف شد. شهید نواب صفوى از طرف مادر به سادات درچه اصفهان منتسب و از طرف پدر میرلوحى است. وى عنوان نواب صفوى را از خاندان مادر به ارث برده است. پدر او مرحوم سید جواد میرلوحى، دانشمندى روحانى بود که در اثر فشار حکومت رضاخان مجبور به ترک لباس روحانیت شد، اما از طریق تصدى وکالت دادگسترى همچنان به داد مظلومان مى رسید. مرحوم سید جـواد در سـال 1314 یا 15 در اثر مشاجره و درگیرى لفظى با (داور) وزیر عدلیه رضاخان، غیرت علویش به جوش آمد و یک سیلى نثار وى کرد که در اثر آن سه سال به زندان افتاد.
شـهـیـد نـواب صـفوى پس از وارد شدن به کانون علم و فضیلت یعنى نجف اشرف، بدون کوچکترین درنگى به فراگیرى مقدمات پرداخت و روابط تنگاتنگى با علماى دلسوز و بیدار و مبارز از جمله صاحب کتاب جهانى و کم نظیر الغدیر، آیه الله علامه مینى (ره ) برقرار کرد.
آیه الله خامنه اى رهبر معظم انقلاب درباره شهید مى فرمایند:
بـایـد گـفـت کـه اولیـن جـرقـه هـاى انـگـیـزش انـقـلابـى اسـلامـى بـوسـیـله نـواب در مـن بـوجـود آمـد و هـیـچ شـکـى نـدارم کـه اولیـن آتـش را در دل ما نواب روشن کرد.
اعدام انقلابى کسروى و اعلام موجودیت فدائیان اسلام
بعد از شهریور 1320 و شروع جنگ جهانى دوم، آتش جنگ بخشى از جهان را در کام خود فرو برده بود. ایران نیز در شرایط دشوارى قرار داشت، از یـک طـرف مـورد تـاخـت و تـاز نـیـروهـاى متجاوز متفقین قرار گرفته بود، و از طرف دیگر سودجویانى قلم بمزد و اجیر، از آزادى سوء استفاده مى کـردنـد و از طـریـق تـرویـج فـرهنگ غربى به جان مسلمانان افتاده بودند و در صدد بودند تا هر چه دیکتاتورى رضاخانى از طریق زور و قلدرى نتوانسته بود انجام دهد. از طریق قلم و نگارش با مخدوش نمودن تاریخ اسلامى و انجام دهند.
"احـمـد کـسـروى " از جـمـله افـرادى بـود کـه خـط مـعـارض و مـهـاجـم عـلیـه اسـلام و تـشـیـع را دنـبـال مى کرد. او نه تنها در کتاب "شیعى گرى " به روحانیت، مقدسات اسلامى، پیشوایان مذهب تشیع و امامان بحق و معصوم (علیهم السلام ) حمله مى کند، بلکه در کتابهاى صوفى گرى، بهائى گرى ، مادى گرى و حتى تاریخ مشروطیت، مقدسات دینى و روحانیت را مورد حمله قرار مى دهد.
شهید نواب صفوى با کتابهاى ضد اسلامى کسروى در نجف آشنا و موجى از احساسات مذهبى و دینى وجودش را فرا گرفت. کتابها را نزد علما برد و از آنها نظر خواست . همه حکم به مهدورالدم بودن نویسنده کتابها مى دادند.
سید مجتبى در اواخر 1323، وارد تهران مى شود و بدون فوت وقت به خانه کسروى مى رود و او را از گفتن و نوشتن سخنان توهین آمیز به اسلام و ائمه شیعه (علیهم السلام ) و روحانیت بر حذر مى دارد و وقتى مطمئن مى گردد که کسروى با طرح و هدف معین حرکت نمود و اصلاح پذیر نیست، آماده اجراى حکم الهى مى گردد.
هـشـتم اردیبهشت 1324، کسروى را در سر چهار راه حشمت الدوله غافلگیر کرده و به او حمله مى کند ولى توسط پلیس دستگیر مى گردد که در اثر فشار مردم با قید کفالت آزاد مى شود و بعد از آزادى از زندان، موجودیت فدائیان اسلام را طى یک اعلامیه رسمى با جمله هو العزیز و تیتر ((دین و انتقام )) اعلام کرده و اعدام کسروى را پیگیرى مى نماید.
نـواب صـفـوى بـه تـدریـج بـا جـاذبه خود، جوانانى چون شهید سید حسین امامى را جذب نموده و سرانجام در ساعت 10 صبح 20 اسفند 1324، بر کسروى یورش برده و او را زیر ضربات اسلحه سرد و گرم قرار مى دهد و چون فرشته قهر جانش را مى گیرد و جهان اسلام را از فتنه و فساد او و اربابانش رها مى سازد.
مـتـعاقبا فدائیان اسلام و مجریان حکم الهى دستگیر شده و خبر اعدام انقلابى کسروى در همه جا منتشر مى شود و مردم مسلمان را غرق در شادى و سرور مى کند.
بعد از سال 1327، که جنبش ملى شدن صنعت نفت به اوج خود رسید و فعالیت گروههاى مخالف رژیم علنى شد و اقلیت موجود در مجلس مانع تصویب قـرار داد "گـس گـلشـائیـان " گـردید، رژیم استبدادى شاه براى اینکه حتى اقلیت مخالفى نیز وارد مجلس نشود، توسط "هژیر" دست به تقلب در انـتـخـابـات زد و بـه بـهانه ترور شاه و دست داشتن آیه الله کاشانى در این ترور، ایشان را بازداشت و به لبنان تبعید کرد تا بتواند اهداف و منافع استعمارگران را راحت تر تاءمین نماید.
فـدائیـان اسـلام "هـژیـر" را اعـدام انـقـلابى کردند و با نامزد نمودن آیه الله کاشانى و مصدق ، گروه اقلیت دوباره به مجلس راه یافت . با وجود ایـنـکـه نـواب مـیـانـه خـوبـى بـا مـلى گراها نداشت ، اما به توجه به رهبریت آیه الله کاشانى و به منظور حفظ وحدت مبارزات اسلامى و ملى ، از همگامى و همراهى با آنها دریغ نورزید.
اعدام انقلابى رزم آرا
رزم آرا نـخـسـت وزیـر رژیـم پـهـلوى و دسـت نـشـانده انگلستان با ملى شدن صنعت نفت بشدت مخالفت مى کرد و اعتقاد داشت که ملت ایران توانائى و لیـاقـت اداره ایـن صـنـعـت عـظـیـم را نـدارد و نـمـى تـوانـد از عـهده چنین کارى بر آید، و به عناوین مختلف در تصویب این قانون در مجلس شوراى ملى کارشکنى مى کرد.
فدائیان اسلام که در جهت اعتلاى آرمان ملت ایران قدم بر مى داشتند تصمیم به اعدام انقلابى رزم آرا مى گیرند.
در روز 16 اسـفـنـد 1329 زمـانـى کـه اتومبیل نخست وزیر جلوى مسجد امام (شاه سابق ) توقف مى کند و نخست وزیر جهت شرکت در ختم آیه الله فیض قـصـد ورود بـه صـحـن مـسجد را داشت ، شهید خلیل طهماسبى بر درنگ از پشت سر با شلیک سه گلوله او را از پاى در مى آورد اما خود او هم توسط ماءموران دستگیر مى شود. مرحوم طهماسبى در بازجویى اعتراف مى کند و مى گوید:

من نمى گویم سمندر باش یا پروانه باش
چون به فکر سوختن افتاده اى مردانه باش

بلى من هستم و باکى از کشته شدن ندارم ، براى اینکه خداى متعال مى فرماید:
ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
پس شما این را مسلم بدانید کسى که شخصیتى را تشخیص داد خائن به دین و مملکت است ترس از کشته شدن ندارد. آنها زنده اند. ما معتقد به این حقایق هستیم .))
قتل رزم آرا باعث شادى مردم شد و در دل رژیم چنان وحشتى انداخت که دولت بعدى (حسین علاء) نتوانست با ملى شدن صنعت نفت مخالفتى نماید و مجبور به استعفا گردید و مجلس، مصدق را به نخست وزیرى انتخاب کرد.
آیه الله کاشانى در مصاحبه اى در رابطه با قتل رزم آرا چنین اظهار نظر کرد:
((ایـن عـمـل (هلاکت رزم آرا) به نفع ملت ایران بود و آن گلوله و ضربه عالیترین و مفیدترین ضربه اى بود که به پیکر استعمار و دشمنان ملت ایران وارد آمد))
و در مصاحبه اى دیگر اظهار مى دارند:
((... نـخـست وزیر مقتول در زمان حیات خود از منافع شرکت نفت جنوب و سیاست استعمارى انگلستان بشدت حمایت مى کرد. چون عموم طبقات مردم ایران بـا تـصـمـیـم قـطـعـى و خلل ناپذیرى براى کوتاه کردن دست طمع سیاست استعمارى نفت جنوب قیام کرده بودند، پافشارى رزم آرا براى مقاومت در مقابل افکار عمومى ملت ایران و حمایت از شرکت نفت باعث خشم شدید و عمومى مردم ایران گردید و جوانى غیور، وطن پرست و متدین از میان مردم ایران برخاست و نخست وزیر بیگانه پرست را به جزاى اعمال خود رسانید...)
در مـرداد 1331، مـاده واحـدى بـه تـصـویـب مـجـلس رسـیـد کـه چـون خـیـانـت حـاجـیـعـلى رزم آرا بـر مـلت ایـران ثـابـت گـردیـده، هـرگـاه قـاتـل او اسـتـاد خـلیـل طـهـمـاسـبـى بـاشـد بـه مـوجـب ایـن قـانـون مـورد عـفـو قـرار مـى گـیـرد و بـالاخـره در 23 آبـان هـمـان سال، طهماسبى پس از دو سال و اندى از زندان آزاد گردید.
آیـه الله کـاشـانـى در پـى آزادى شهید طهماسبى او را به عنوان ((شمشیر بران اسلام )) و ((مجرى اراده و افکار ملت ایران )) مورد ستایش قرار داد.(201)
پایان کار فدائیان اسلام
فدائیان اسلام از راه تشکیل جلسات تفسیر قرآن و اسلام شناسى بر اساس ‍ مکتب تشیع ، به فعالیت خود ادامه مى دادند و پرچم سبز و سفید خود را با کلمات زیباى ((لااله الا الله ، محمد رسول الله و على ولى الله )) آراسته بودند.
در دولت حـسین علاء پیوستن ایران به پیمان بغداد مطرح که در حقیقت ایران یکى از اقمار منطقه انگلیس و آمریکا مى شد. فدائیان اسلام در 25 آبان کـه عـلاء بـراى شـرکت در ختم مرحوم سید مصطفى کاشانى وارد مسجد امام (شاه سابق ) شد توسط مظفر ذوالقدر یکى از اعضاى فدائیان اسلام هدف قرار گرفت اما گلوله به او اصابت نکرد و جان سالم به در برد.
در اول آذر 1334، نـواب و خـلیـل طهماسبى و عبد الحسین واحدى و جمعى دیگر از فدائیان اسلام دستگیر شدند و در یک محاکمه فرمایشى نواب ، سید محمد واحدى و مظفر ذوالقدر محکوم به اعدام و همگى در حالى که اذان مى گفتند، تیرباران شدند.
جـمـعـیـت فدائیان اسلام و بخصوص رهبر آن، نواب صفوى و معاون او، سید عبد الحسین واحدى در تقویت و روى کار آمدن جبهه ملى و تصویب ملى شدن صنعت نفت ایران و انتخاب اعضاى جبهه ملى به نمایندگى مجلس و بازگشت آیه الله کاشانى از تبعید، نقش اساسى داشتند و اگر قیام مسلحانه آنها نمى بود و رژیم پهلوى از این جمعیت حساب نمى برد، هیچکدام از موضوعات یاد شده عملى نمى شد.
نامه شهید نواب صفوى به دکتر مصدق
شهید قبل از کودتاى 28 مرداد 1332، در نامه اى به دکتر مصدق او را از سقوط دولت در آینده با خبر و به وى جهت اجراى احکام الهى هشدار مى دهد.
((هو العزیز
آقاى دکتر محمد مصدق نخست وزیر
پس از سلام ،
شما و مملکت در سخت ترین سراشیب سقوط قرار گرفته اید. چناچه احساس کرده و معتقد شده باشید که نجاتبخش شما و مملکت، اجراى برنامه مقدس پـیـغـمـبـر اکـرم (صـلى الله عـلیـه و آله و سـلم ) مـى بـاشـد و پـس از تـمـام جـریـانـات گـذشـتـه آمـاده اجـراى احـکـام مـقـدس اسـلام بـاشـیـد، قـول مـى دهم که شما و مملکت را به یارى خداى توانا و به برکت اجراى احکام و تعالیم عالیه اسلام از هر بدبختى و سقوط و فسادى حفظ نموده، به منتهاى عزت و سعادت معنوى و اقتصادى برسانم .))
8 شوال المکرم ه‍ ق 1372
30 خرداد ماه ه‍ ژ 1332
شهید از زبان همسرش
خانم "نیر السادات احتشام رضوى " چنین مى گوید:
((... خدا رحمت کند، مادرش مى فرمود: نواب یک استعداد خاصى داشت ... اینقدر استعدادش فوق العاده بود که سالى دو کلاس ‍ مى خواند.
بـعـد از ایـنـکـه دوران ابـتـدایـى تـمـام مـى شـود در دبـیـرسـتـان صـنـعـتى ((ایران - آلمان )) شروع به درس خواندن مى کند... و در همان دوران تـحـصـیـل بـه نـفع اسلام و علیه پهلوى مبارزه مى کند. او یک حالت مبارزه و یک روح با شهامتى داشت که عجیب بود. در همان زمان، مجلس قانونى را تـصویب مى کند که نواب مخالفت مى کند او 1500 و 1600 و نفر از دانش آموزان را جمع مى کند و تظاهراتى را جلوى مجلس راه مى اندازد که رژیم را وا مـى دارد تـا در خواست فوق را بپذیرد. اما نواب و همراهانش پذیرش زبانى را کافى ندانسته، در خواست پذیرش مکتوب موضوع را مى کنند. لکن عوامل رژیم بجاى پاسخ مثبت اقدام به تیراندازى مى کنند که در نتیجه یک نفر به شهادت مى رسد...
بـعـد از ایـنـکـه دیـپـلم مى گیرد به آبادان مى رود و وارد شرکت نفت مى شود. آنجا که کار مى کنند یکى از متخصصین انگلیسى به یکى از کارگرها سـیلى مى زند. آقاى نواب بسیار برانگیخته مى شود و مى گوید: واى بر شما که یک کارگر ایرانى را یک انگلیسى بزند و همه سکوت کنند، در حـالى کـه آنـان در کـشور ما هستند و از منافع ما استفاده مى کنند، و یک عده کارگر را علیه آنان جمع مى کند. آن متخصص انگلیسى مى آید و عذر خواهى مـى کـنـد، ولى شهید نواب مى گوید، نه خیر باید قصاص بشود، که این امر منجر به شورش ‍ مى گردد. آنگاه تصمیم مى گیرند نواب را از بین ببرند که دوستان نواب او را مخفیانه از بصره به عراق مى فرستند.))
نامه شهید به فرزند خویش
شهید در فروردین 1334، خطاب به فرزندش مهدى، نامه اى مى نویسد و او را به فراگیرى حقایق قرآنى دعوت مى کند:
((فرزندم مهدى عزیز:
صـفـحـه دلت بـایـد آئینه اى باشد که حقایق قرآنى در آن منعکس گردیده و از آن به قلوب دیگران رسیده ، محیط شما و اجتماع دور و نزدیک شما را منور کند. این قرآن و آن صفحه دل پاک شما.
سلامى براى همیشه از دلم برایت ، و محبت خدا و محمد و آلش همیشه در دلت .

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی