امیرکبیر که پس از ورود ناصر الدین شاه به تهران، به عنوان صدراعظم برگزیده شده بود، در ابتدا بکارگیری القاب و تعارفات بی معنا را در نامه های اداری حذف کرد. اخذ رشوه را ممنوع نمود و جلوی اختیارات بی حد و حساب و نامشروع درباریان را گرفت. برای متعادل کردن دخل و خرج مملکت، بر بیشتر وظایف و مستمری هایى که اشخاص با نفوذ مانند شاهزادگان و اُمرای لشکر، بدون استحقاق از خزانه ی دولت دریافت می کردند، خط بطلان کشید. اخذ مالیاتها را بر اساس صحیحی قرار داد چنان که در اندک مدتی، خزانه ی خالی مملکت از درآمد مالیات پُر شد. بر گسترش کشاورزی همت ورزید و مدرسه ی عالی دارالفنون را تاسیس کرد. امیرکبیر همچنین دست سفیران روس و انگلیس را از دخالت در امور داخلی ایران کوتاه ساخت و بَست نشستن در محل سفارت آنان را ممنوع اعلام نمود. لیاقت و تدبیر و طهارت اخلاق امیرکبیر موجب وحشت درباریان ناپاک و حسودان شد و شاه بی تجربه را با دسیسه ها و تحریکات فراوان به عزل وی تشویق کردند. سرانجام بر اثر دسیسه های فراوان اطرافیان به ویژه مهد عُلیا مادر ناصرالدین شاه، امیرکبیر از صدارت عزل شد و میرزا آقاخان نوری به جای وی به صدارت عُظمی رسید.