وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

چرا زبان انگلیسی را یاد نمی‌گیریم؟*
گروه مقالات: چرا ما زبان انگلیسی را یاد نمی گیریم؟ آیا یادگیری زبان دوم(انگلیسی) در تضاد با زبان مادری و ارزشها ی ماست؟
زبان دوم

عالی نیوز به نقل از بهار نیوز، گروه جامعه: چرا در طی سال های متمادی یادگیری زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاه های ما با شکست مواجه شده است؟ چه عاملی باعث شکست برنامه های آموزشی زبان دوم در مدارس و دانشگاه های ما شده است؟ چرا همان برنامه های آموزشی شکست خورده همچنان در حال اجراست ؟ راهکار چیست؟ آیا تا کنون با خود اندیشیده اید چرا یک سیستم آموزشی- با تمام کاستی هایش- می تواند بهترین مهندسان، پزشکان و نخبگان را به جهانیان معرفی کند اما از یک برنامه ریزی در امر آموزش زبان انگلیسی چنان درمانده است که پزشک فوق تخصص و افراد نخبه و مهندس زبر دستش با آن همه هوش و استعداد سرشار بعد از طی سال ها آموزش زبان انگلیسی در مدارس و دانشگاه ها از گفتن و یا فهم چند جمله انگلیسی عاجز باشد؟! آیا دور از انصاف نیست که بعد از سال ها اعتماد و با آن همه هزینه، بعد از پایان تحصیلات یک دکتر، یک فوق تخصص و یک مهندس این مملکت که حقیقتاً از بهره سواد بالایی هم برخوردار هستند متوجه شوند که نمی تواند با هم قطاران خود در سایر ملل چند جمله انگلیسی حرف بزند وبه گفتگو بنشیند؟ چرا؟


اگر بخواهیم عمیق و به شکل کلی به موضوع نگاه کنیم حقیقتا به نوعی نگرش منفی(Negative Attitude) بر می خوریم که هنوز در سطح کلان جامعه ما نسبت به یاد گیری زبان انگلیسی وجود دارد که این موضوع مانع اصلی در امر یادگیری زبان دوم است . ما هنوز نتوانستیم خود را به شکل قانع کننده ای از این اندیشه آزار دهنده برهانیم که یادگیری زبان دوم کشوری لزاماً به مفهوم پذیرش فرهنگ ان کشور نمی باشد و متأسفانه دست اندرکاران و برنامه ریزان در امریادگیری زبان دوم(انگلیسی) سال هاست که در این ورطه اشتباه و غلط افتاده اند که " یا باید یاد گیری زبان انگلیسی و پذیرش آن را انتخاب کرد و یا باید ارزش ها و زبان فارسی را حفظ کرد " و همزمانی این دو مقوله را نوعی تناقض و پارادوکس می دانند و گرنه باید دوباره همان سئوال را پرسید که چطور ممکن است چنین سیستم آموزشی با آن همه نخبه پروری، در امر آموزش زبان انگلیسی تا این حد درمانده و نابکار باشد؟

شوربختانه به محض انکه اسم زبان انگلیسی، آلمانی و... به میان میآید، برخی بیدرنگ واکنش منفی نشان می دهند چرا که یادگیری زبان بیگانه را برابر با افول شکوه فرهنگ و زبان فارسی و به یغما رفتن ارزش های جامعه و ترویج فرهنگ بیگانگان، خاصه غربیان می پندارند و در زیرسایه چنین اندیشه ناصوابی برنامه ریزی های، مطمئن، صحیح، جدی، و مدون و هدفداری در باب آموزش زبان انجام نمی گیرد تا جایی که یاد گیری زبان در سیستم آموزشی ما غیر ممکن شده است.

همگان می‌دانند دانش آموختگان ما از بابت نداشتن علم زبان انگلیسی هنوز هم تاوان های سنگینی می پردازند و خسارت های جبران ناپذیری را متحمل می شوند. سیستم و نظام آموزشی زبان انگلیسی ما آنقدر ناقص، ناکارآمد، دلسرد و ناامید کننده است که این احساس به آدم دست می دهد که سالیانی است که آموزش زبان در مدارس و دانشگاه های دولتی هدف خاصی را دنبال نمی کند و بیشتر بصورت " رفع تکلیفی " اجرا می شود.

و شاید نکته تلخ تر از همه اینکه که هر معلم و مدرس زبانی در ایران می داند که مواد آموزشی، سیستم ها و متد آموزشی ما چنان ناکارآمد است که با چنین وضعیتی یادگیری زبان به جایی نخواهد رسید و پیشاپیش محکوم به شکست است! براستی دیگر چه انگیزه ای برای چنین مدرسانی باقی می ماند هنگامی که احساس می کنند خانه از پای بست ویران است؟ مثلا سیستم آموزشی زبان انگلیسی ما که هم اکنون در مدارس و دانشگاه های دولتی اجرا می شود در خوشبینانه ترین حالت شبیه به سیستم audio lingual دهه 1940 می باشد بله دهه 1940 میلادی!!

از دیگر موارد غلطی که می توان بدان اشاره کرد مدت ساعات آموزش تعیین شده برای درس زبان انگلیسی در مدارس است مثلا به همان اندازه که برا درس ورزش و بهداشت و ... وقت تعیین می کنند به همان اندازه هم برای زبان وقت تعیین می کنند.. گویا به دنبال مساوات وعدالت ساعات درسی می گردند متأسفانه حتی در سطح بالاتری گویا برنامه ریزان آموزشی از این امر بدیهی غافلند و متوجه نیستند که تعداد ساعات آموزش زبان باید متفاوت و بیشتر از دروس دیگر باشد و این هم بدان معنا نیست که آموزش انگلیسی مهمتر است بلکه طبیعت یادگیری آن اقتضا می کند که مثلا هفته ای3،4 و یا 5 بار کلاس برگزار گردد! در کشورهایی که دانش آموزان و دانشجویان براحتی زبان انگلیسی را صحبت می کنند تقریباً همه روزه در کنار سایر دروس کلاس زبان برگزار می شود.

از این دست ایرادها و اشکالات بسیارند که مجال پرداختن به آنها نیست، کتاب و مواد آموزشی زبان مدارس و دانشگاه های ما هم خود حکایتی شنیدنی ست که از آن نیز می گذریم.... قبل از هر چیزی لازم است چند سئوال در خصوص آموزش و یادگیری زبان دوم( انگلیسی ) مطرح شود و به آنها پاسخ داده شود شاید بتوان تا حدودی سوءتفاهم ها ونگرش های منفی در مورد یادگیری زبان دوم را کاهش داد

1- آیا کسانی که که زبانی چون انگلیسی آلمانی، فرانسه و... را یاد می گیرند از زبان مادری (فارسی)و فرهنگ خود بیگانه می شوند؟ زبان مادریشان در بوته نابودی، اضمحلال و فراموشی قرار می گیرد؟ آیا این افراد نگرشی منفی نسبت به زبان فارسی پیدا کنند؟ جواب قطعا منفی است و برعکس تحقیقات نشان داده کسانی که زبان دومی را یاد می گیرند تسلط بمراتب بهتری به زبان مادری پیدا می کنند!! در مورد ایرانیان هم چنین است و با یادگیری زبان دوم(به ویژه در بزرگسالان) زبان مادری را بهتر می فهمند و حتی در ایران نشان داده شده که نسبت به زبان فارسی عرق و علاقه بیشتری پیدا می کنند و اصلاً باید پرسید کدام یک از بزرگان ما که در پاسداشت زبان و شعر پارسیان سختی ها و مرارت ها کشیدند و برای برگرداندن زبان فارسی به جایگاه بلند و رفیع خود از هیچ تلاش و کوششی دریغ نکردند زبان دومی را نمی‌دانستند؟ مثلا مرحوم معین؟ دهخدا؟ دکتر عبدالحسین زرین کوب؟ جعفر شهیدی؟ شاملو؟ شفیعی کدکنی ؟ دکتر حسن حبیبی؟ لطف الله یار محمدی؟ دکتر حسابی ؟و.... وانگهی اگر زبان دومی را نمی‌دانستند چگونه می توانستند فرهنگ و زبان فارسی را به دیگر ملل باز شناسند؟ مگر می شود بدون شناخت و مقایسه فرهنگ و زبان خود با زبان و فرهنگ دیگری آن را خوب شناخت و به قضاوت نشست و کاستی های آموزشی آن را بر طرف کرد؟ بدیهی و مبرهن است که تقریبا تمامی بزرگان و افراد فرهنگ دوست فرهیخته و دانشمند این کشور که علاقه وافری به آن داشتند و در پاسداشت زبان و فرهنگ پارسیان کوشیدند، خود زبان دومی را می دانستند.

2- چرا زبان آموزانی (بویژه بزرگسالان) که زبان دومی را یاد می گیرند به صورتی چشمگیر و خیره کننده به دستور و زبان خود بیشتر آشنا و مسلط می شوند؟ بی شک کسانی که می خواهند زبان دوم مثلا انگلیسی را یاد بگیرند برای یاد گیری گرامر آن قطعا به زبان مادری خود مثلا فارسی رجوع کنند تا در ابتدا فهم بهتری از موضوع داشته باشند بی شک تا فردی ماهیت فاعل، مفعول، فعل، معلوم و مجهول و .... را در زبان مادریش درک نکند این موضوعات را در زبان دوم هم درک نمی کند و فرد به ناچار برای درک بهتر زبان هدف به گرامر مادری خود نیز رجوع می کند و از طرفی می دانیم یکی از راه های بهتر یادگیری زبان مادری مقایسه آن با زبان هدف است (compare)ودر این اثنا بسیاری از موضوعات دستوری بهتر آموخته می شوند و اما موضوع مهم دیگری که در بهتر یادگیری زبان مادری به ما کمک می کند بحث ترجمه و معادل سازی است; هر کسی که زبان دوم را یاد می گیرد خواه و ناخواه به ترجمه کلمه ها و متن ها می پرداز و چه بسا هدف بسیاری از افراد، ترجمه متون است در این جا زبان آموز ناچار است که در دریای پهناور کلمات فارسی غوطه ور شود تا بهترین معادل را پیدا کند واین باعث گستردگی در دامنه لغات و فهم بیشتر او از زبان فارسی می گردد.

3-بر خلاف افکار عامه چرا دانشجویان، اساتید، مترجمان و یا زبان آموزانی که در ایران زبان دومی چون انگلیسی و یا آلمانی و... را یاد می گیرند به زبان و ادبیات، شعرو فرهنگ فارسی علاقه بیشتری پیدا می کنند؟! تجربه نشان داده است کسانی که به یادگیری زبان دوم مثل انگلیسی و آلمانی و فرانسه و... می پردازند و ان را خوب و در حد قابل قبولی فرا می گیرند اتفاقاً به زبان فارسی عشق می ورزند و شاید به این علت است که بعد از یادگیری زبان دوم به شکوه و زیبایی و شیرینی زبان فارسی بهتر پی می برند، ردیف، قافیه، ریتم و هارمونی که در شعر فارسی یافت می شود به جرات و بی تعصب می توان گفت در زبانی مثل آلمانی و انگلیسی و ... وجود ندارد و زیبایی شعر و کثرت اشعار و ابیاتی که در فارسی وجود دارد در کمتر زبانی در دنیا یافت می شود بی شک بی توجهی و بی تدبیری و سهل انگاری در پاسداشت شعر و زبان خود را نباید به حساب نفوذ و یادگیری زبان های دیگر وانهاد. متأسفانه همانطور که در یادگیری و یاددهی زبان دوم شکست خورده ایم به زبان و ادیبات فارسی به خاطر بی توجهی ظلم بسیار کردیم. ما چقدر توانستیم شعر شاعران و زبان فارسی را به کودکان، دانش آموزان و دانشجویان خود بیا موزیم و آنها را با فرهنگ زبان پارسی مأنوس و همراه کنیم؟

کسانی که زبان آلمانی و یا فرانسه و... خواندند و با زبان و فرهنگ چنین کشورهایی آشنا هستند قطعا می دانند که ما در مقام مقایسه با این کشور ها با زبان و فرهنگ خود بیگانه ایم و در پاسداشت آن نکوشیده ایم.شاید کمتر ملت فرهیخته ای در جهان پیدا کنید که حقیقتاً تا این حد در یادگیری زبان دومی این چنین وامانده باشد و از طرفی هم نسبت به زبان و ادبیات خودش بیگانه باشد. اتفاقاً با یادگیری زبان دوم متوجه ابهت و شکوه زبان فارسی می شویم و می بینیم چگونه بسیاری از فرهیختگان، شاعران و ادبای جهان به ستایش زیبایی زبان فارسی پرداختند شاید یکی از نمونه های آن گوته (Johann Wolfgang von Goethe) شاعر پر آوازه اروپا و جهان، که آلمانی ها حاضر نیستند او را همسنگ با هیچ شاعر و ادبیی در دنیا بدانند، چنان به ستایش از شعر و زبان فارسی می پردازد که آدمی حیرت زده می شود و با خود می اندیشد واقعا شعر و زبان پارسی چیست که چنین شاعری با این همه شکوه و جلال با فاصله هزاران فرسنگی این چنین ستایشش می کند.

وی که گویی تمام کلمات و سخنان را برای توصیف زیبایی زبان و شعرحافظ ناقص و نارسا می‌بیند سرانجام می‌گوید: «حافظا! خویشتن را با تو برابر نهادن نشان دیوانگی است!» در جایی دیگر می گوید: " ای حافظ آسمانی، آرزو دارم که تنها با تو و در کنار تو باشم . چرا که این، افتخار زندگی من و مایه ی حیات من است "تأثیر و وی از حافظ را در دیوان غربی- شرقی‌اش ( West-Östlicher Divan )به وضوح می‌توان دید. نه تنها او که آلمان‌ها نیز به خاطر عشق به حافظ درشهر وایمار ‌‌(Weimar) آرام‌گاهی نمادین در کنار گوته برایش بنا کردند! نه حافظ که دیگرشعرای ایرانی چون خیام و مولانا و ... را در دنیای غرب بخوبی می‌شناسند .

آناماریا شیمل که از برجسته‌ترین شرق‌شناسان دنیای غرب است می‌گوید: «تمام افتخارم این ‌است که فارسی ‌را خوب می‌فهمم و به ‌مولاناشناسی عمر گذراندم و کم کسانی نیستند و نبودند چنین ستایش‌گرانی، از زبان فارسی که مجال نام بردن آن‌ها نیست و بی شک به پشتوانه و ممارست همین افراد بود که سازمان ملل به پاس و نکوداشت افکار بلند مولانا و تأثیرگذاریش بر جهان بشریت، سال 2007 را به نام او نام‌گذاری کرد.» اگر کسی زبان دومی را بخوبی نداند چگونه می تواند نگرش ها و ایده های دیگر مملل را (که اتفاقاً نسبت به زبان فارسی بسیار هم مثبت هستند) در مورد زبان و فرهنگ ما بداند و بفهمد و به دیگران بفهماند؟ بی شک کسانی که توانستند مولانا و امثالش را به دنیا معرفی کنند همان کسانی بودند که زبان دومی را می دانستند. آیا وقت آن فرا نرسیده که ما نگرشهایمان را تغییر دهیم؟

پس باید گفت کسانی که زبان دوم را یاد می گیرند علاقه بیشتری به زبان شرین فارسی دارند و حتی نگارنده به عنوان یکی از کوچکترین حلقه این زنجیره در سال 2008 مقاله ای تحت عنوان " راز ماندگاری شعر و زبان پارسی " نگاشته که با جستو در اینترنت می توان آن را یافت و بهره برد..
4 :اما سوال دیگری که مطرح می شود این است که بر فرض مثال ما زبان دومی را بخاطر ترس از تأثیر پذیری فرهنگ و زبان مقصد بدرستی برنامه ریزی نکنیم و یاد نگیریم آیا حتما فرهنگ و زبان خود را بی هیچ تغییری حفظ خواهیم کرد؟ و در معرض تاثیر زبانها و فرهنگ های دیگر قرار نمی گیرد؟

بی گمان چنین نیست و نخواهد بود در دهکده جهانی امروزی همواره شاهد تقابل، کنش و واکنش و در هم رفتگی فرهنگ ها و زبان ها هستیم که بطبع، آنها بر یکدیگر تأثیر می گذارند و باید پذیرفت و دانست که همه زبان ها و فرهنگ ها در حال تحول و دگرگونی هستند با یادگیری یک زبان بخشی از فرهنگ و زبان مقصد وارد زبان مبدأ می شود و گریزی هم نیست مگر خود زبان انگلیسی چنین نبود و نیست؟! شاید هیچ زبانی را در دنیا نمی توان یافت که به اندازه زبان انگلیسی از سایر زبان ها کلمه به عاریه گرفته باشد!

پس بهتر است به جای ترس و یا پاک کردن صورت مسلئه با این واقعیت امروزی کنار بیاییم که یاد گیری زبان دوم عامل دگردیسی و تخریب زبان فارسی نیست و از طرفی کنار گذاشتن برنامه موثر و کار آمد آموزش زبان باعث عقب افتادگی کشور می شود و وانگهی باید از خودمان بپرسیم چگونه ما باید فرهنگ و زبان خود را به دیگران یاد دهیم ؟ چگونه متخصصین و دانشگاهیان ما با همقطاران خود در اقصی نقاط گیتی تبادل افکار و اندیشه کنند؟ چگونه باید گفتگو کنند؟ چگونه ایده و مقالات خود را در جایی دیگری بنویسند و باز گو کنند؟

یاد گیری زبان دوم خاصه انگلیسی و توجه به زبان و شعر سرزمین ابدی ما و نیاکانمان دو مقوله جدا از هم است اما مثل مدار -0- و- 1- نیست که بودن هر کدام الزاما به معنی عدم دیگری باشد. و قبل از انکه در این اندیشه ناصواب گیر افتاده باشیم که یادگیری زبان دوم تاثیر سویی بر زبان و فرهنگ ما می گذارد،بیاندیشیم که بدین وسیله می توانیم ارزشها، ایده ها، افکار، اشعار و فرهنگمان را به دنیا انتقال دهیم و در معرض قضاوت دیگران قرار دهیم. بنابراین و با توجه به آنچه گفته شد متوجه می شویم که سیستم آموزشی زبان ما به شدت با مشکل مواجه است و ناتوان تر از آن است که بتواند زبان آموزان ما رابه سمت سویی سوق دهد که زبان دومی را یاد بگیرند ما بایدصادقانه تکلیف خود و زبان آموزان را روشن کنیم و 2 راه هم بیشتر پیش رو نداریم که:

-- اگر واقعا قصد و هدفمان کنار گذاشتن زبان انگلیسی است- البته که چنین نیست - مشخصا اعلام کنیم تا دانش آموزان و دانشجویان در خصوص یادگیری زبان دوم(انگلیسی) تکلیف خود را بدانند
-اگر واقعا قصد و هدفمان آموزش زبان دوم(انگلیسی) و حقیقتا می خواهیم به یادگیری و آموزش زبان مبادرت ورزیدم همه مدرسان، معلمان، اساتید دانشگاه ها و دلسوزان آموزش و پرورش این کشور می دانند که باید:

ضمن تکرار و تاکید و توجه بسار بیشتر به زبان فارسی و فرهنگ غنی و پربار نیاکانمان،قبل از هر چیزی نگرش خود را نسبت به یاد گیری و آموزش زبان انگلیسی در سطح کلان تغییر دهیم و مثبت کنیم(positive attitude ) و خود را از آن افکار منفی و نا گوار برهانیم و باور کنیم که سیستم کنونی آموزش زبان در مدارس و دانشگاه های ما غلط، ناکار امد و ناپاسخگوست و باید از بنیان تغییر کند و برنامه های آموزشی زبان دوم را که سال ها با شکست مواجه و مردود شده است، کنار بگذاریم و دگر باره نیازماییم، طرحی نو در اندازیم و با کمک و بهره گیری از سیستم کشور های موفق; برنامه آموزشی و متدهای زبان روز دنیا را بدون ترس طراحی و پایه ریزی کنیم و به اجرا درآوریم.

باور کنیم که آموزش و یادگیری زبان دوم نیاز مبرم و جزیی لاینفک و اجتناب ناپذیری از آموزش های امروز سراسر جهان است و به نفع کودکان وجوانان این سرزمین است که آن را فرا گیرند تا از دسترسی به منابع بی شمار علمی که به زبان های دیگر بویژه انگلیسی نگاشته شده، بازنمانند و بدانیم که دانستن و فراگیری آن زبان ها هم الزاماً به مفهوم از دست دادن و بی اهمیتی به زبان، فرهنگ و ارزش های ما و یا در ستیز با آنها نیست!

و با چنین رویکردی است که دانش آموزان و دانشجویان، اساتید و نخبگان و فرهیختگان ما می توانند در سطح قابل قبولی زبان انگلیسی و یا هر زبان دوم دیگری را فراگیرند و بکار برند تا در مواجه با مردم دیگر ملل هم اعتماد به نفس بالاتری داشته باشند و هم ایده، علم و دانش خود را بهتر بیان کنند تا سرعت علم و علم اموزی را در دنیاو در این سرزمین پهناور پرافتخار شتاب بخشند. بی شک مردمان فرهیخته این کهن مرز و بوم حرفهای گفتنی بسیار دارند و ابزاری مناسب برای انتقال آنها لازم دارند که همانا زبان دوم است.
*علیرضا رئیس زاده (مدرس زبان انگلیسی)
منابع:
- جنسن، اریک. 1384 . مغز و آموزش. لیلی محمد حسین و سپیده رضوی. تهران: انتشارات مدرسه.
- صدیقی، فیروز. پورگیو، فریده. قنواتی، مهناز.1384.نقش جنسیت در شخصیتهای تکانشی – تأملی بر یادگیری زبان انگلیسی به عنوان زبان خارجی. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده ادبیات و علوم انسانی شهید باهنر کرمان.
- پراید، ج.ب. 1373 . جامعه شناسی یادگیری و تدریس زبان. سید اکبر میرحسنی. تهران: انتشارات امیرکبیر.
- آن مارى شیمل، شکوه شمس، سیرى در آثار و افکار مولانا، تهران، چاپ اوّل، 1367
- آثار پروفسور آنه مارى شیمل، نوشته دکتر خسرو ناقد، در آنه مارى شیمل، افسانه‏خوان عرفان، تهران، 1381
- جاذبه‌های فکری فردوسی- تألیف دکتر احمد رنجبری. دانشگاه شیراز ; 1365
- سرچشمه‌های فردوسی‌شناسی- تألیف محمدامین ریاحی.، 1375

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی