زاغم زد و زو غم زد، پس مانده کلاغ کورم زد !
ز آب خرد، ماهی خرد خیزد --- نهنگ آن به که از دریا گریزد !
زبان بریده بکنجی نشسته صم بکم --- به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم . (( سعدی ))
زبان خر را خلج میدونه !
زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد --- بهوش باش که سر در سر زبان نکنی .
زبان خوش، مار را از سوراخ بیرون میآورد !