«بسط تجربه نبوی» نام تئوری یا نظریهایست که آقای «عبدالکریم سروش» در عرصه دینشناسی مطرح کرده است. در این نظریه معتقد است قرآن کریم سخن خود پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است نه سخن خداوند متعال. این نظر او اولا: بدون دلیل علمی است و ثانیا مخالف آیات قرآن است.
«بسط تجربه نبوی» نام تئوری یا نظریهایست که آقای «عبدالکریم سروش» در عرصه دینشناسی مطرح کرده است. اصل این نظریه نخست به صورت مجمل و فشرده برای برخی از دانشجویان ایرانی در انگلستان مطرح و پس از مدتی در ایران به صورت مبسوط بیان شده و سپس به انضمام مقالاتی دیگر از ایشان که به نحوی با این بحث مناسبت داشت در کتابی به نام «بسط تجربه نبوی» انتشار یافت.
انتشار این نظریه با عکس العمل های متفاوتی مواجه گردید و در این میان نقدها و اعتراض هایی نیز در مجلاّت و مطبوعات و احیاناً در نشست ها و گفت و گوهای علمی بر آن وارد شد. در «بسط تجربه نبوی» سخن از بشریّت و تاریخیّت خود دین و تجربهی دینی است. آقای سروش در این نظریه می خواهد بگوید متن قرآن کریم و الفاظ آن بشری است و از تراوشات ذهنی خود پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) است؛ این خود پیامبر است که با خود سخن می گوید و فرشته وحی را نازل می کند، در واقع فرشته وحی وجود ندارد، بلکه خود اوست که با دیدن حقایقی در عالم بالا، لب به سخن گفتن می گشاید و قرآن را نازل می کند، به هیمن خاطر است که می توان گفت قرآن و دستورات آن، همه و همه سخن خود پیامبر است، نه خداوند متعال البته این کارها همه به اذن خداست.
او در این باره مینویسد: «گویی در وحی تلاطم و جوششی در شخصیت پیامبر رخ می دهد و خودِ برتر پیامبر، با خودِ فروتر او سخن میگوید».[1] در جای دیگر مینویسد: «شخصیت نیرومند پیامبر همه کار بود، هم کاشف بود هم مدرس، هم گوینده بود و هم شنونده، هم واضع بود و هم شارع...او چون زنبوری بود که از همه چیز تغذیه می کرد: از کشفهای متعالی و معنوی و از پرسشها و واکنشهای شیطنتآمیز و خصمانه مخاطبان و از معلومات خود».[2] همچنین مینویسد: «هر چه بود، جوشش و جنبش ضمیر محمد و تلاطم دریای دل او بود که به کشف و وحی منجر میشد».[3]
آقای سروش شریعت اسلام(قرآن و سنت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله)) را محصول دو گونه تجربهی درونی و بیرونی پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) می داند که تا پایان عمر آن حضرت در طی فرایندی تدریجی و متکامل پدیدار گشته است؛ یعنی چنین نبود که خداوند از آغاز مجموعهای مشخص از معارف و احکام را طراحی کرده و آنها را یکجا یا تدریجاً در اختیار پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) گذاشته و از او خواسته باشد تا به تدریج و در شرایط خاص به مردم ابلاغ کند، بلکه تجربهی درونی و کشف و شهودهای باطنی پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) از یک سو و حوادث و رخدادهای اجتماعی و پرسشهایی که مطرح می شده و نیازهایی که نمایان می گشته از سوی دیگر، موجب پیدایش این مجموعه( کتاب و سنت ) شده است.
او در جای دیگری می گوید: «شخصیت پیامبر در این جا محور است و آن، همه آن چیزیست که خداوند به امّت مسلمان داده است و دین حول این شخصیت می تند».[4]
نتیجه سخن آقای سروش این است که قرآن کریم حاصل تجربههای عارفانهی پیامبر عظیم الشان اسلام(صلیاللهعلیهوآله) است و سخن خود اوست، حضرت، حقایقی را دیده و آنها را در قالب الفاظ در آورده است و به صورت آیات قرآن به ما عرضه کرده است. لذا شرایط محیط، حالات خود حضرت، سوالات مردم، محیط عربستان، جنگها و سایر مشکلات اجتماعی در تکون قرآن و دستورات اسلام موثر است و چه بسا اگر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) در محیط دیگری به دنیا میآمد و با آداب و رسوم و شرایط اجتماعی دیگری اسلام متحول میشد و دین دیگری در دست ما بود.
ارزیابی این سخن
اولا: آقای سروش هیچگونه برهان و دلیل محکمهپسندی بر این مدعای خود ارائه نمیکند، لذا مدعایی بدون دلیل است و تنها تحلیل خود او از اسلام و قرائتی نو از دین است که مورد قبول علمای دین واقع نشده و بسیاری از علما و فقها در مقابل این سخن اعتراض کرده و پاسخ او را دادهاند.
ثانیا: این سخن او با متن خود قرآن و روایات ما سازگاری ندارد؛ از بسیاری از آیات قرآن به روشنی استفاده میشود که قرآن سخن خود خداوند متعال است و به واسطه جبرئیل و گاهی هم بدون واسطه بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده و حضرت صدایی را از بیرون خود میشنید و تکرار میکرده، لذا این آیات هرگز با نظریه سروش سازگار نیستند. در اینجا به چند آیه که به صراحت بیان میکنند قرآن به صورت کتابی بر پیامبر عظیم الشان اسلام(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است، اشاره میکنیم:
1. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ الْکِتابِ الَّذِی نَزَّلَ عَلى رَسُولِهِ ...[نساء/136] اى کسانى که ایمان آوردهاید، به خدا و پیامبرش و کتابى که بر او نازل کرده و ... ایمان بیاوردید». این آیه به صراحت بیان میکند که قرآن کریم به صورت کتابی بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است، پس قرآن سخن خود حضرت نیست.
2. «وَ نَزَّلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ تِبْیاناً لِکُلِّ شَیْءٍ وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِین[نحل/89] و ما این کتاب (آسمانى) را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز است، و مایه هدایت و رحمت و بشارت براى مسلمانان است». اینکه میفرماید ما کتابی بر تو نازل کریم ظهور در این دارد که قرآن سخن خدا بوده و به همان شکل بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است.
3. «وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً عَرَبِیًّا [شوری/7] و اینگونه قرآنى عربى(فصیح و گویا) بر تو وحى کردیم». اینکه میفرماید قرآن را عربی بر تو نازل کردیم گویای این است که قرآن به همین شکل و با همین الفاظ از جانب خداوند متعال نازل شده است. و آیات متعدد دیگری که بیان آنها در این مختصر نمیگنجد.
همچنین در برخی آیات خداوند متعال تصریح میکند که قرآن توسط جبرئیل امین بر پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) نازل شده است مانند اینکه فرمود:
1. «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْرِیلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنِین[بقره/97] (آنها میگویند چون فرشتهاى که وحى بر تو نازل میکند جبرئیل است و ما با جبرئیل دشمن هستیم به تو ایمان نمیآوریم) بگو کسى که دشمن جبرئیل باشد (در حقیقت دشمن خدا است) چرا که او به فرمان خدا قرآن را بر قلب تو نازل کرده است..».
2. «قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّکَ بِالْحَقِّ لِیُثَبِّتَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِین[نحل/102] بگو، آن را روح القدس از جانب پروردگارت به حق نازل کرده است، تا افراد با ایمان را ثابت قدم گرداند، و هدایت و بشارتى است براى عموم مسلمین».
3. «وَ إِنَّهُ لَتَنْزِیلُ رَبِّ الْعالَمِین * نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِین * عَلى قَلْبِکَ لِتَکُونَ مِنَ الْمُنْذِرِین * بِلِسانٍ عَرَبِیٍّ مُبِین[شعرا/192-195] و این (قرآن) از سوى پروردگار جهانیان نازل شده است، روح الامین آن را بر قلب تو نازل کرده است، تا (مردم را) انذار کنى، آن را به زبان عربى آشکار نازل کرد».
آقای سروش برای توجیه فرضیه خود باید همه این آیات را توجیه کند و با تفسیر به رای، دست از مدلول کلام آنها بردار و آنها را با نظر و رای خود تفسیر کند و از ظاهر آنها دست بردارد، که بسیار مشکل است و هیچ عالمی تا به حال چنین جسارتی نداشته است که با این همه آیات قرآن کریم مخالفت کند.[5]
ثالثا: این نظریه او با کامل بودن قرآن به عنوان دین خاتم و خاتمیت پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) سازگاری ندارد؛ زیرا لازمه خاتمیت کامل بودن دین و جوابگو بودن آن تا روز قیامت است، زیرا اگر مسالهی جدیدی پیش آید و کسی پاسخ آن را نداند، مردم به گمراهی می افتند و این با حکمت الهی سازگاری ندارد.
در نتیجه: آقای سروش در سالهای اخیر، در مورد قرآن کریم فرضیهای ارائه کرد و در این نظر مدعی شد پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) خود سازنده و آوردنده قرآن کریم است، او حقایقی از عالم بالا را مشاهده میکند و آنها را با زبان خود و در حد فهم مردم بیان میکند؛ اما نظر وی به هیچ وجه صحیح نیست و با آیات قرآن سازگاری ندارد و با مبانی اساسی اسلام که خاتمیت پیامبر(صلیاللهعلیهوآله) و جامعیت اسلام است نیز در تعارض است.
_____________________________________________________
پینوشت
[1]. مجله آیینه اندیشه ش 8، معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات، تیرماه 1373، ص 30.
[2]. همان، ص 56.
[3]. همان، ص 51.
[4]. بسط تجربه نبوی، سروش، عبدالکریم، تهران، موسسه فرهنگی صراط، 1378، ص 19.
[5]. وحی نبوی، علی ربانی گلپایگانی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1391ش، ص97-103.