وقتی خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه را بررسی میکنیم؛ *میفهمیم عبارت «لِلَّهِ بَلَاءُ فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ؛ خداوند فلانی را خیر دهد، چه این که کژیها را راست کرد.» در اصل سخن دختر ابی خثیمه بوده و این مطلب را تاریخ طبری، ج۳، ص۲۸۵ بیان کرده است.
در کتاب وزین و عظیم الشأن نهج البلاغه، کلامی منتسب به امیر المؤمنین(علیهالسلام) وجود دارد که برخی آن را بیان فضایل خلیفه دوم اهل سنت و از زبان حضرت علی(علیهالسلام) دانستهاند. در این یادداشت به بررسی آن کلام و مفهوم شناسی آن میپردازیم:
عبارت خطبه ۲۲۸
در خطبه ۲۲۸ نهج البلاغه اینگونه نقل شده است: «لِلَّهِ بَلَاءُ فُلَانٍ فَلَقَدْ قَوَّمَ الْأَوَدَ وَ دَاوَی الْعَمَدَ وَ أَقَامَ السُّنَّةَ وَ خَلَّفَ الْفِتْنَةَ ذَهَبَ نَقِی الثَّوْبِ قَلِیلَ الْعَیبِ أَصَابَ خَیرَهَا وَ سَبَقَ شَرَّهَا أَدَّی إِلَی اللَّهِ طَاعَتَهُ وَ اتَّقَاهُ بِحَقِّهِ رَحَلَ وَ تَرَکهُمْ فِی طُرُقٍ مُتَشَعِّبَةٍ لَا یهْتَدِی بِهَا الضَّالُّ وَ لَا یسْتَیقِنُ الْمُهْتَدِی[۱] خداوند فلانی را خیر دهد، چه این که کژیها را راست کرد و درد را درمان کرد. سنّت را به پا داشت، و فتنه را پشت سر انداخت. با جامه پاک و کم عیب از دنیا گذشت. به خیر حکومت رسید و از بدی آن پیشی جست. بندگی حق را به جا آورد، و حقّ تقوای او را مراعات داشت. از میان رفت و مردم را در راههای گوناگون رها کرد، که گمراه در آن هدایت نیابد، و راه یافته پا بر جای بر یقین نماند.»
اشکالاتی جدی در صحت انتساب
میدانیم که سید رضی(رضواناللهتعالیعلیه) آن سخنانی را که منتسب به امام علی(علیهالسلام) را در کتابش جای داده است. البته این کتاب در بر دارنده تمام سخنان حضرت نیست و هر کلامی که در آن آمده را هم نباید صد در صد از زبان حضرت دانست. بررسیهای تاریخی و تحقیق درباره راویان سخن برای تأیید صحت انتساب هر حدیث و روایتی کاری ضروری و لازم است.
باید بدانیم که این سخن در کتاب تاریخ طبری گفته ابنة أبی خثیمة دانسته شده است و ماجرا طبق نقل مغیره بن شعبه اینچنین است که گوید: «وقتی عمر مُرد، دختر ابی خثیمه برای او گریه کرد وگفت وا عمرا، عمر کجیها را صاف کرد، فتنهها را میراند، سنت را احیا کرد. در حالی از دنیا رفت که از بدیها دور بود. مغیره گفت: زمانی که عمر به خاک سپرده شد نزد علی آمدم چون دوست داشتم از علی در باره عمر چیزی بشنوم، علی بیرون آمد ... پس گفت: خدا رحمت کند پسر خطاب را محققاً راست گفت دختر ابی خثیمه... آگاه باشید به خدا قسم دختر ابی خثیمه این کلام را نگفته بلکه به او نسبت داده شده است(یعنی: به او گفتهاند که این سخنان را بگوید)»[۲]
با دقت در کلام تاریخ طبری در مییابیم که اصل کلام از دختر ابی خثیمه است و تأیید سخن وی را مغیره به امام علی(علیهالسلام) نسبت داده است. از آنجا که میدانیم مغیره از دشمنان سرسخت امیر المؤمنین(علیهالسلام) و از هواداران جبهه مقابل است نمیتوانیم صدق تأیید آن عبارت و دعا توسط حضرت را، از آن راوی بپذیریم. به علاوه آنکه اگر حضرت آن عبارت را تأیید کرده بودند، معنا نداشت فرمایشی بودن چنین عبارتی را متذکر شوند. این نوع تذکر در اصل به معنای زیر سؤال بردن عبارت است.
علاوه بر مطلب بالا، در راویان این سخن حتی طبق مبانی حدیث شناسی اهل سنت راویان مجهول و ضعیف وجود دارد؛ زیرا در راویان حدیث، «غسان بن عبدالحمید» مجهول[۳] «عیسی بن یزید» و «سعید بن خالد» ضعیف[۴] هستند. البته عبارت حتی به صورت مرسله(دارای سند ناتمام) نیز ذکر شده است. در چنین شرایطی نمیتوان به حدیث استدلال کرد و اعتقاد به صحت انتساب آن داشت.
منظور از فلان در متن عبارت
ابتدا معلوم شد که در صحت انتساب سخن به امیر المؤمنین(علیهالسلام) نقدهای جدی وجود دارد و باتوجه به علم حدیث شناسی و رجال نباید این سخن را از حضرت علی(علیهالسلام) به شمار آورد و به آن استدلال کرد. این اشکالات به حدی زیاد است که نمیتوان از آنها چشم پوشی کرد. ضعف راویان، مجهول بودن آنها و البته عدم ذکر تمام راویان در سلسله سند تنها برخی از آن مشکلات است. ولی اگر بخواهیم بدون توجه به تاریخچه عبارت و بررسیهای سندی، در خود عبارت دقت نظر به خرج دهیم؛ باز میبینیم که عبارت امکان استدلال و استناد را ندارد؛ چرا که عبارت با لفظ "فلان" ذکر شده، لفظی که مجمل است و گمانههای زیادی را دربر میگیرد، مثلاً در کتاب صافی، منظور عبارت، محمد بن ابی بکر دانسته شده است.[۵] در گمانهای دیگر، منظور از فلانی، مالک اشتر بیان شده است.[۶] قطب راوندی نیز مقصود از فلانی را برخی از صحابه حضرت دانسته که قبل از زمان عثمان از دنیا رفته بودند.[۷] البته ابن ابی الحدید که از اهل سنت است و برخی دیگر از پیروانش مراد از فلانی را عمر معرفی کرده اند.[۸] احتمالاتی چنین گسترده امکان استدلال را از عبارت سلب کرده و حتی میتوان عبارت را برمبنای توریه یا تقیه بدانیم. همچنانکه صاحب «منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه» می نویسد: «اگر فرد مورد نظر عمر باشد ناگریز از تأویل هستیم، بنا بر آنچه عادت اهل بیت(علیهمالسلام) در اغلب جاهاست. زیرا ایشان وقتی میدیدند بیشتر مردم جز اندکی از خواص اصحابشان، مبتلا به محبت دو قریشی(ابوبکر وعمر) هستند... در بسیاری از کلماتشان طریق توریه و تقیه را در پیش گرفتند.»[۹] حتی این سخن را دارای ایهام و به معنای مذمت نیز دانستهاند.[۱۰]
نتیجه گیری
در صحت انتساب عبارت به امیر المؤمنین(علیهالسلام) اشکالات جدی وجود دارد. اول آنکه طبق تاریخ تنها نقل قولی است که به زبان حضرت آمده و نه آنکه خودشان آن را بیان کرده یا قبول داشته باشند. در درجه بعدی میتوان به اشکالات سندی روایت حتی طبق اسناد اهل سنت اشاره داشت. در انتها از آنجا که عبارت به صورت مبهم و با لفظ "فلان" ذکر شده است؛ احتمالات زیادی برای منظور سخن ذکر شده است. در چنین شرایطی هیچ استدلالی به عبارت، مورد قبول نخواهد بود.
*:نویسنده: معین شرافتی
پینوشت
[۱]- نهج البلاغة(صبحی صالح)، شریف الرضى، محمد بن حسین، هجرت، قم، ۱۴۱۴ ق، ص۳۵۰.
[۲]- رک: تاریخ الامم والملوک، طبری، محمد بن جریر، انتشارات دار التراث العربی، بیروت، ۱۹۶۸م، ج۳،ص۲۸۵.
[۳]- لسان المیزان، عسقلانی، ابن حجر، دار الکتب ، بیروت ، چ اوّل ، ۱۴۱۶ق، ج۴، ص۴۱۸، رقم۱۲۸۱.
[۴]- همان، ج۴ص۴۰۸،رقم۱۲۵۰.
[۵]- صافى در شرح کافى، قزوینى، ملا خلیل بن غازى، دار الحدیث، قم، ۱۴۲۹ ق، ج۱، ص۳۹۰.
[۶]- توضیح نهج البلاغه، شیرازی، محمد حسین، انتشارات دار التراث الشیعه، تهران،بی تا،ج۳، ص۳۹۵.
[۷]- شرح نهج البلاغه، بحرانی، میثم بن علی بن میثم، ترجمه جمعی از نویسندگان، انتشارات آستان قدس، مشهد، ۱۳۵۷ش، ج۴، ص۱۷۸.
[۸]- شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ابن ابی الحدید، عز الدین، انتشارات کتابخانه آیت الله مرعش نجفی، قم،۱۳۳۷، ج۱۲، ص۴.
[۹]- منهاج البراعة فی شرح نهج البلاغه، هاشمی خوئی، حبیب الله، انتشارات مکتبة الاسلامیه، تهران، ۱۳۵۸ش، ج۱۴، ص۳۵۷.
[۱۰]- شرح نهج البلاغه نواب لاهیجی، نواب لاهیجی، محمد باقر، انتشارات کتابچی، تهران، ص۲۰۰.