بنا بر اندیشه اسلامی ایمان دارای پنج شاخص اساسی است، ایمان به خدای متعال، ایمان به پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله)، ایمان به معاد، ایمان به امامت، و ایمان به عدل الهی، انسان در هیچ یک از مراتب ایمان تشویق به زشتی و کارهای ناپسند نشده است.*
کسانی که با فضای فکری صادق هدایت آشنایی دارند، به خوبی او را شخصیتی ضد دین و آموزههای وحیانی میشناسند، عبارات و سخنانی که از این شخص در فضاهای مجازی دست به دست میشود، به خوبی گویای فاصله فراوان او با اندیشههای دینی و اسلامی است، او بر این باور است که ایمان چیزی جز بدمنشیها و کثافتکاری را به دنبال ندارد. این در حالی است که بر اساس آموزههای دینی، ایمان واقعی که مورد تأیید فرهنگ قرآن باشد، چیزی جز برائت و دوری از بدی و زشتیهای اخلاقی و اجتماعی را به دنبال ندارد: «وَ لکِنَّ اللَّهَ حَبَّبَ إِلَیْکُمُ الْإیمانَ وَ زَیَّنَهُ فی قُلُوبِکُمْ وَ کَرَّهَ إِلَیْکُمُ الْکُفْرَ وَ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ أُولئِکَ هُمُ الرَّاشِدُونَ؛[حجرات/7] ولیکن خداوند ایمان را در نزد شما دوست داشتنى ساخت و آن را در دل هاى شما بیاراست، و کفر و بدکردارى و نافرمانى را ناخوشایندتان داشت. ایشانند راه یافتگان.»
مفهوم شناسی ایمان:
برای نقد اندیشه صادق هدایت در خصوص ایمان، سزاوار است معنای اجمالی از ایمان تبیین و مشخص شود. راغب در مفردات الفاظ قرآن، در معرفی این واژه(ایمان)، یکی از معانی روشن آن را این چنین بیان میکند: «مراد از ایمان پذیرفتن و گردن نهادن نفس به حقّ است با تصدیق به آن، و این موضوع یعنى ایمان در این وجه با جمع شدن سه حالت حاصل مى شود: 1- شناسائى یا تحقیق با اندیشه و دل. 2- اقرار به زبان و بیان کردن آن. 3- عمل کردن با اعضاء و جوارح.[1] ظاهراً راغب اصفهانی این معنای از ایمان را از روایتی که در منابع روایی نقل شده است استفاده کرده است، در روایت کتاب نهج البلاغه آمده است: «وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَان؛[2] [و او را از ایمان پرسیدند، فرمود:] ایمان، شناختن به دل است و اقرار به زبان و با اندام ها بردن فرمان.»
از این عبارت و بیان روایی میتوان ایمان را از جنس معرفت و شناخت، به شمار آورد آن هم شناختی از جنس شناخت قلبی، البته این شناخت دارای لوازمی همچون اقرار به زبان و همچنین اقدام و عمل است.
انواع ایمان و اعتقاد در اندیشه اسلامی
1-ایمان و اعتقاد قلبی به خدا: بالاترین و زیباترین شاخص و رکن ایمان در نگرش اسلامی، باور و معرفت به یکتایی خدای متعال است، که زیر بنای تمام مباحث و مسائل اعتقادی و رفتاری است. کسی که در زندگی اعتقاد و باوری به وحدانیت و ربوبیت باری تعالی نداشته باشد، به نوعی هستی و فلسفه خلقت خود را زیر سؤال برده است. بر خلاف بیان کسانی که ایمان به خدا را عاملی برای ورود در ناپاکیها معرفی میکنند؛ از معارف قرآنی این چنین استفاده میشود که، ایمان و عبودیت باری تعالی پلی به سوی تقوا و خویشتن داری و اجتناب از ناپاکی هاست: «یا أَیُّهَا النَّاسُ اعْبُدُوا رَبَّکُمُ الَّذِی خَلَقَکُمْ وَ الَّذِینَ مِنْ قَبْلِکُمْ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ؛[بقره/21] ای مردم، خدای خویش را که شما و پیشینیان شما را آفریده بپرستید، باشد که پرهیزگار شوید.»
2-ایمان و اعتقاد قلبی به معاد و روز واپسین: مرتبه دیگر ایمان، ایمان به روز جزا و حسابرسی است، بدون شک این اعتقاد انسان را از ورود در رفتارهای غیر اخلاقی و غیر انسانی باز می دارد؛ چرا که انسان هایی که به روز جزا باور و اعتقاد دارند، همواره از عاقبت زشت کارهای ناپسند، میترسند از این جهت تمام همت خود را میگمارند که از ناپاکی فاصله داشته باشند؛ کما اینکه قرآن کریم لازمه این ایمان و باور را این چنین معرفی میفرماید: «مَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ أَحَداً؛[کهف/110] پس هر که به لقاى پروردگارش امید دارد، باید کارى شایسته انجام دهد، و هیچ کس را در عبادت پروردگارش شریک نکند» خدای متعال در قرآن کریم یکی از علل و عوامل دوری از کارهای نیک و اخلاقی را عدم باور به روز قیامت معرفی میفرماید: «أَ رَأَیْتَ الَّذی یُکَذِّبُ بِالدِّینِ فَذلِکَ الَّذی یَدُعُّ الْیَتیمَ وَ لا یَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکینِ؛[ماعون/1-3] آیا کسى که روز جزا را پیوسته انکار مىکند دیدى؟ او همان کسى است که یتیم را با خشونت مىراند، و (دیگران را) به اطعام مسکین تشویق نمىکند!.»
3-ایمان به عدل الهی: ایمان به عدالت الهی نیز از جمله مواردی است که نه تنها انسان را تشویق به بدی و زشتی نمیکند، بلکه مانع محکمی در سر راه ناپاکی و ارتکاب گناه و کارهای غیر اخلاقی است. انسانی که به عدل الهی ایمان دارد، میفهمد که خدای متعال با عدل خود با بندگان رفتار میکند، اگر بنده ای مرتکب گناه و زشتی شود و یا به دیگران ظلم کند، در دیوان عدالت الهی حاضر میشود و باید جوابگوی رفتارهای ناشایست خود باشد. در روایتی از منابع روایی از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و اله) نقل شده است: «الْعَدْلَ میزانُ اللّهِ تَعالى فِى الاَْرْضِ، فَمَنْ اَخَذَهُ قادَهُ اِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْتَرَکَهُ ساقَهُ اِلَى النّارِ؛[3] عدالت، ترازوى خداى متعال در زمین است. هر کس آن را به کار گیرد، به خاطر آن،به بهشت مى رود و هر کس آن را رها کند، به جهنّم رانده مى شود.»
4-ایمان به نبوت و انبیاء الهی: انبیای الهی نیز هیچکدام مروج ناپاکی و زشتی نبودهاند، بلکه فلسفه وجودی ایشان دعوت به خوبیها و اجتناب از بدی ها بوده است. «رَبَّنا وَ ابْعَثْ فیهِمْ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِکَ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ یُزَکِّیهِمْ إِنَّکَ أَنْتَ الْعَزیزُ الْحَکیمُ؛[بقره/129] پروردگارا! در میان آنها پیامبرى از خودشان برانگیز، تا آیات تو را بر آنان بخواند، و آنها را کتاب و حکمت بیاموزد، و پاکیزه کند زیرا تو توانا و حکیمى(و بر این کار، قادرى)!.»، بر اساس این آیه شریف هدف از بعثت پیامبران، تعلیم و تزکیه مردم بر اساس کتاب آسمانى است.«یُزَکِّیهِمْ» به معنای پاک کردن انسانها، «یُعَلِّمُهُمُ» به معنای دور کردن انسانها جهل و تعلیم فرامین انسان ساز توحیدی است. «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ»[4] در روایت دیگری از پیامبراکرم(صلی الله علیه واله) نقل شده است: «اِنّما بُعِثتُ لِاُتَمِّمَ مَکارِمَ الاَخْلاق؛[5] براستى که من براى به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام»
از طرفی محتوای انسان ساز رسالت پیامبران، علاوه بر تقویت بُعد اخلاقی، ارتقای بُعد معرفتی و عقلی انسانها را نیز بر عهده دارد؛ هرگاه جامعه انسانی از جهت عقلی و معرفتی ارتقا یابد، به تبع از ناپاکیها نیز دوری خواهد جست: «وَ لَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِیاً وَ لَا رَسُولًا حَتّی یسْتَکمِلَ الْعَقْلَ، وَ یکونَ عَقْلُهُ أَفْضَلَ مِنْ عُقُولِ جَمِیعِ أُمَّتِه؛[6]خداوند، هیچ پیامبر و رسولی را جز بر تکمیل خرد، مبعوث نفرمود، و خرد او بالاتر از عقول امّت وی است.» و همچنین در روایت دیگری از امام علی(علیه السلام) نقل شده است: «فَبَعَثَ فِیهِمْ رُسُلُه وَ واتَرَ اِلیهِمْ اَنْبِیاءَهُ، لِیسْتَادُوهُم مِیثاقَ فِطْرَتِه... وَ یثِیروا لَهُم دَفائِنَ العُقُول؛[7] پس خداوند رسولانش را بر انگیخت، و پیامبرانش را به دنبال هم به سوى آنان گسیل داشت، تا اداى عهد فطرت الهى را از مردم بخواهند، ....، و نیروهاى پنهان عقول آنان را بر انگیزانند.»
5-ایمان به امامان معصوم(علیهم السلام): فلسفه وجودی امامان معصوم(علیه السلام) در راستای هدف پیامبراکرم(صلی الله علیه و اله)، اگر حضرت مروج ناپاکی و زشتی بودند هیچ گاه باری تعالی امر به اطاعت و تبعیت از ایشان را بیان نمیفرمودند: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْر؛[نساء/59] اى کسانى که ایمان آورده اید! اطاعت کنید خدا را! و اطاعت کنید پیامبر خدا و اولو الأمر [اوصیاى پیامبر] را!»
سخن نهایی: بعضی افراد روشن فکر نما که ایمان را موجب ورود در ناپاکی و رفتارهای غیر اخلاقی معرفی می کنند، باید بدانند که بر اساس اندیشه اسلامی هیچ یک از مراتب ایمان افراد را به سوی زشتی ها دعوت نمیکند.
پی نوشت:
[1]. مفردات الفاظ قرآن، راغب اصفهانى، حسین بن محمد، ناشر: مرتضوی، تاریح چاپ: 1374 ه.ش، ج1، ص207.
[2]. شریف الرضى، محمد بن حسین، نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 1جلد، هجرت - قم، چاپ: اول، 1414 ق. ص508.
[3]. مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، نورى، حسین بن محمد تقى، 28جلد، مؤسسة آل البیت علیهم السلام - قم، چاپ: اول، 1408ق، ج11، ص317.
[4]. ر.ک: تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی، ناشر: دار الکتب الإسلامیة، سال چاپ: 1374 ش، ج1، ص456.
[5]. مکارم الأخلاق، طبرسى، حسن بن فضل، 1جلد، شریف رضى - قم، چاپ: چهارم، 1412 ق / 1370 ش. ص8.
[6]. الکافی، کلینى، محمد بن یعقوب بن اسحاق، 8جلد، ناشر: دار الکتب الإسلامیة- تهران، چاپ: چهارم، 1407 ق. ج1، ص13، ح11.
[7]. نهج البلاغة، ص43.
*نویسنده: سابقون