عالی نیوز به نقل از رهروان ولایت - قرآن در مورد مبعوث کردن پیغمبران اینگونه میفرماید: «هُوَ الّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ». [جمعه/2] «اوست خدایی که در میان جمعیت درس نخوانده، پیامبری را از خود آنان مبعوث کرد، تا آیات الهی را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب و حکمت تعلیم دهد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.» در 27 رجب مردی از تبار ابراهیم پا به عرصه زمین گذاشت[1] که سبب خلقت نامیده شده و جمله لولاک در وصفش درخشد.[2] کسی که ابراهیموار بت را شکست و بتخانه را ویران کرد. در میان مردمی گمراه و بتپرست بدنیا آمد ولی پاک و ابراهیموار زندگی کرد. قبل از بعثت سالی یک ماه برای عبادت به غار حرا میرفت. پیغمبر روحش را با عبادت مصفَی کرد تا مصطفی شد. براستی او انتخاب شده خداوند بود و خداوند پیکش را فرستاد تا خبرش کند. در حال عبادت بود که ندای «اقراء بسم ربک الذی خلق». «بخوان به نام پروردگارت که آفرید »[علق/1] بگوشش رسید. آقا امیرالمومنین در خطبه قاصعه اینگونه میفرماید: «ولقد کان یجاور فی کل سنة بحراء فأراه و لا یراه غیری .... أری نور الوحی و الرسالة و أشم ریح النبوة. و لقد سمعت رنة الشیطان حین نزل الوحی علیه(صلی الله علیه و آله) فقلت یا رسول الله ما هذه الرنة فقال هذا الشیطان قد أیس من عبادته إنک تسمع ما أسمع و تری ما أری إلا أنک لست بنبی و لکنک لوزیر و إنک لعلی خیر». پیامبر هر سال در کوه حراء به عبادت میپرداخت و جز من کسی او را نمیدید.... هنگامی که وحی بر آن حضرت نازل شد، صدای ناله شیطان را شنیدم، به رسول عرض کردم: این ناله چیست؟ فرمود: این ناله شیطان است و علت نالهاش این است که او از اینکه روی زمین اطاعت شود، ناامید گشته است. آنچه من میشنوم تو نیز میشنوی و آنچه من میبینم تو نیز میبینی، جز اینکه تو پیغمبر نیستی، بلکه وزیر من بر خیر و خوبی هستی.[3] پیغمبر اسلام در روایت یکی از علتهای بعثتش را اخلاق و خوبیهای اخلاقی ذکر میکند و میفرماید: «اِنَّما بُعثِتُ لِاُتَمَّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ» من مبعوث شدم تا بزرگواریهای اخلاقی را کامل کنم.[4] یهودى با اخلاق پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسلمان مىشود شخصى یهودى چند دینار از رسول خدا (صلى الله علیه وآله) طلب داشت ، اداى آن وام را از حضرت درخواست کرد ، پیامبر (صلى الله علیه وآله) فرمود : نمىتوانم طلبت را بپردازم ، یهودى گفت : تا نپردازى تو را رها نمىکنم ، حضرت فرمود : در این صورت کنارت مىنشینم و کنار او نشست تا جایى که نماز ظهر و عصر و مغرب و عشا و صبح را همان جا خواند. اصحاب رسول خدا (صلى الله علیه وآله) در مقام تهدید و ترساندن او برآمدند، حضرت به آنان نظر انداخته، فرمود : مىخواهید در حق او چه کنید؟ گفتند: اى رسول خدا! یک یهودى تو را این گونه نزد خود حبس کند؟ حضرت فرمود : پروردگارم مرا به ستم بر اهل ذمه و غیر اهل ذمه مبعوث ننموده است. هنگامى که روز به نهایت رسید ، یهودى گفت: «اشهد ان لا اله الاّ اللّه و اشهد انّ محمّداً عبده و رسوله» و بخشى از ثروتم را در راه خدا; بخشیدم ، اى پیامبر! به خدا سوگند! در حق تو این سختگیرى را روا نداشتم جز اینکه ببینم تو همان کسى هستى که در تورات وصف شدهاى؟ من در تورات در وصف تو خواندهام: محمّد بن عبداللّه محل ولادتش مکه و محل هجرتش مدینه است . درشت خوى و خشمگین و فریادزن نیست وسخنش را به زشتگویى وگفتارش را به فحش نمىآلاید. من به وحدانیت خدا و نبوت تو شهادت مىدهم و این ثروت من است ، در آن به قانونى که خدا نازل کرده است فرمان بران.[5]. عرب در جهل کامل غوطه ور بود درخت کفرشان هم بارور بود همه سرگرم شرک وبت پرستی و دخترخار بر چشم پدر بود به زیر خاک زنده دفن دختر برای هر عرب نوعی ظفر بود در این احوال تقدیر الهی معین کردن دینی دگر بود برای امر ابلاغش خداوند به دنبال رسولی دادگر بود میان مردم آن روز مکه محمد(ص) نزد او محبوبتر بود چهل سالی زعمرش میگذشت و محمد شمس ومکه چون قمر بود رسید آن لحظهی موعود، در غار محمد(ص) غرق نجوایی دگر بود به ناگه جبرئیل آمد کنارش نبوت را برایش خوش خبر بود بگفتا ای رسول اللَه، اقرآ به نام آنکه خلقت را اثر بود بدینسان بعثتی آمد پدیدار که آنرا عدل وحق جوئی ثمر بود پیمبر شد رسول دین اسلام که آخر دین رب دادگر بود برای مسلمین عید است اینروز بر ایشان مطلع فتح وظفر بود شاعر: اسماعیل تقوایی ________________________________________
پینوشت:
[1]. بحار الانوار، ج 15، ص 220، روایت 39
[2]. اسناد حدیث لولاک: این حدیث را دانشمند فرزانه آقای میرجهانی «ره» در کتاب الجنة العاصمة ص 148 نقل کرده و سند آن را هم بیان نموده است. همچنین علامه مرندی در کتاب «ملتقی البحرین» صفحه 14 و علامه نمازی شاهرودی در کتاب مستدرک سفینة البحار (درباره «خلق») و آیت الله گرامی در کتاب لولا فاطمه آوردهاند. الجنّة العاصمة، ص149؛ ضیاء العالمین، ص187 و کشف اللئالى عن جابر بسند وثیق وفى ذیله ثم قال جابر هذا من الاسرار التى امرنا رسولاللّه صلى الله علیه و آله بکتمانه الا عن اهله؟ و ملتقى البحرین، ص14، و الجنة العاصمه، ص149
[3]. خطبه 192 نهج البلاغه معروف به خطبه قاصعه
[4]. تاریخ اسلام از بعثت نبوی تا حکومت علوی، ص 368.
[5]. بحار الأنوار: جلد 16ص216