وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

وبگاه عالی نیوز

در صورت دسترسی به اینترنت؛ آدرس را کلیک فرمایید

آخرین اخبار از خبرگزاریها:
امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف:

و اما الحوادث الواقعه فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و انا حجةالله عليهم: ... و اما در رخدادهايي كه پيش مي آيد به راويان حديث ما مراجعه كنيد؛ زيرا آنان حجت من بر شمايند و من حجت خدا بر آنان هستم

آخرین نظرات
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۲۰:۴۲ - آفیس 365 برای کسب‌و‌کارها
    جالب بود
  • ۲۳ آذر ۰۰، ۱۹:۲۵ - کناف سقف
    عالی

وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ، یَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ، فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَ تَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ وَ صَفْحِهِ، فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْأَمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاکَ وَ قَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ وَ ابْتَلَاکَ بِهِمْ.
 
وَ أَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِالْإِحْسَانِ إِلَیْهِمْ وَ لَا تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ وَ إِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ تَفْرُطُ مِنْهُمُ الزَّلَلُ وَ تَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ وَ یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَ الْخَطَإِ فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَ صَفْحِکَ مِثْلَ الَّذِی تُحِبُّ أَنْ یُعْطِیَکَ اللَّهُ مِنْ عَفْوِهِ فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ وَ وَالِی الْأَمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ وَ اللَّهُ فَوْقَ مَنْ وَلَّاکَ بِمَا عَرَّفَکَ مِنْ کِتَابِهِ وَ بَصَّرَکَ مِنْ سُنَنِ نَبِیِّهِ صلی الله علیه وآله عَلَیْکَ بِمَا کَتَبْنَا لَکَ فِی عَهِدْنَا هَذَا.
 

فرهنگ لغت

  • فرهنگ‏ نهج‏ البلاغه (رحیمی نیا)
  • واژه های نهج البلاغه (عمران علی زاده)
یَفْرُطُ: پیشى مى‏ گیرد، سر مى ‏زند.
الزَّلََل: خطا، لغزش.
اسْتَکْفَاک امْرَهُمْ: (خداوند) از تو کفایت در زمامدارى و تدبیر مصالح مردم را خواسته است.
 
أشعِر: شعار کن، عادت ده 
یَفرُط: سبقت می کند، بدون توجه اتفاق مى‏ افتد.
استَکفاکَ: از تو درخواست کفایت نموده است.
 

ترجمه

  • ترجمه : آیتی
  • انصاریان
  • دشتی
  • شهیدی
  • فیض الاسلام
  • مکارم شیرازی
مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعار دل خود ساز. چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش. از آنها خطاها سر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد و، بعمد یا خطا، لغزشهایى کنند، پس، از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده، همان گونه که دوست دارى که خداوند نیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد. زیرا تو برتر از آنها هستى و، آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده، برتر از توست و خداوند برتر از کسى است که تو را ولایت داده است. ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده است.
 
مهربانى و محبت و لطف به رعیت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعیت همچون حیوان درنده مباش که خوردن آنان را غنیمت دانى، که رعیت بر دو گروهند: یا برادر دینى تواند، یا انسانهایى مانند تو، که خطاهایى از آنان سر مى زند، علل گناهى بر آنان عارض مى شود، و گناهانى از آنان به عمد یا اشتباه بروز مى کند، پس همان گونه که علاقه دارى خداوند بخشش و چشم پوشى را به تو عنایت نماید رعیت را مورد عفو و چشم پوشى قرار بده، چرا که تو از نظر قدرت برتر از آنانى، و آن که بر تو ولایت دارد بالاتر از تو مى باشد، و خداوند برتر از آن کسى که تو را والى مصر نموده، خداوند کفایت امور رعیّت را از تو خواسته، و به خاطر آنان تو را در عرصه آزمایش قرار داده.
 
2. اخلاق رهبرى (روش برخورد با مردم)
مهربانى با مردم را پوشش دل خویش قرار ده، و با همه دوست و مهربان باش. مبادا هرگز، چونان حیوان شکارى باشى که خوردن آنان را غنیمت دانى، زیرا مردم دو دسته اند، دسته اى برادر دینى تو، و دسته دیگر همانند تو در آفرینش مى باشند. (1) اگر گناهى از آنان سر مى زند یا علّت هایى بر آنان عارض مى شود، یا خواسته و ناخواسته، اشتباهى مرتکب مى گردند، آنان را ببخشاى و بر آنان آسان گیر، آن گونه که دوست دارى خدا تو را ببخشاید و بر تو آسان گیرد. همانا تو از آنان برتر، و امام تو از تو برتر، و خدا بر آن کس که تو را فرماندارى مصر داد والاتر است، که انجام امور مردم مصر را به تو واگذارده، و آنان را وسیله آزمودن تو قرار داده است.
____________________________
1. نفى تفکّر راسیزم (RACISM : نژاد پرستى) و آپارتاید (APARTHEID : نژاد پرستى) و نفى: الیتیسم (ELITISM : خود برتر بینى و نخبه گرایى) و تأیید: انتر ناسیونالیسم INTERNATIONALISM و کاسموپولیتانیسم COSMOPOLITANISM که همه ملّتها برادر و برابرند.
 
و مهربانى بر رعیت را براى دل خود پوششى گردان و دوستى ورزیدن با آنان را و مهربانى کردن با همگان، و مباش همچون جانورى شکارى که خوردنشان را غنیمت شمارى! چه رعیّت دو دسته اند: دسته اى برادر دینى تواند، و دسته دیگر در آفرینش با تو همانند. گناهى از ایشان سر مى زند، یا علتهایى بر آنان عارض مى شود، یا خواسته و ناخواسته خطایى بر دستشان مى رود. به خطاشان منگر، و از گناهشان در گذر، چنانکه دوست دارى خدا بر تو ببخشاید و گناهت را عفو فرماید، چه تو برتر آنانى، و آن که بر تو ولایت دارد از تو برتر است، و خدا از آن که تو را ولایت داد بالاتر، و او ساختن کارشان را از تو خواست و آنان را وسیلت آزمایش تو ساخت.
 
و مهربانى و خوش رفتارى و نیکوئى با رعیّت را در دل خود جاى ده (نه آنکه در ظاهر اظهار دوستى کرده در باطن با آنان دشمن باشى که موجب پراکندگى رعیّت گردد، چنانکه در قرآن کریم سوره 3 آیه ى 159 به پیغمبر اکرم مى فرماید: فَبِما رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ، وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْأَمْرِ فَإِذا عَزَمْتَ فَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُتَوَکِّلِینَ  یعنى بر اثر بخشایش خدا تو با مردم مهربان گشتى و اگر تندخو و سخت دل بودى از گردت پراکنده مى شدند، پس “اگر بتو بدى کنند” از آنان درگذر و برایشان آمرزش خواه، و در کار “جنگ” با ایشان مشورت نما، و “پس از مشورت” اگر تصمیم گرفتى بخدا اعتماد کن که خدا اعتماد کنندگان را دوست دارد) و مبادا نسبت بایشان (چون) جانور درنده بوده خوردنشان را غنیمت دانى که آنان دو دسته اند: یا با تو برادر دینیند یا در آفرینش مانند تو هستند که از پیش گرفتار لغزش بوده و سببهاى بد کارى بآنان رو آورده عمدا و سهوا (دانسته یا ندانسته) در دسترشان قرار مى گیرد، پس (چون جز پیغمبر و امام که معصوم هستند کسى نیست که از خطاء و نادرستى ایمن باشد اگر پیش آمدى آنها را عمدا و سهوا به بدکارى واداشت نباید بایشان بخشش روا نداشت، بلکه) با بخشش و گذشت خود آنان را عفو کن همانطور که دوست دارى خدا با بخشش و گذشتش ترا بیامرزد، زیرا تو بر آنها برترى، و کسیکه ترا به حکمرانى فرستاده از تو برتر است، و خدا برتر است از کسیکه این حکومت را بتو سپرده و خواسته است کارشان را انجام دهى، و آنان را سبب آزمایش تو قرار داده (هر گونه با آنها رفتار نمائى با تو معامله خواهد نمود).
 
و قلب خویش را کانون رحمت و محبّت و لطف به رعیت قرار ده و در مورد آنان همچون درنده اى مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنها دو گروهند یا برادر دینى تواند و یا انسان هایى که در آفرینش شبیه تو هستند (در هر حال باید حقوق آنها را محترم بشمارى و بدان) از مردم لغزش ها و خطاهایى سر مى زند و مشکلاتى به آنها دست مى دهد (که آنها را از انجام وظیفه باز مى دارد) و به دست آنان از روى عمد یا خطا، کارهاى (خلافى) ظاهر مى شود (در این گونه موارد) از عفو و گذشت خود آن قدر به آنها عطا کن که دوست دارى و خوشنود مى شوى خداوند از عفوش به تو عطا کند، زیرا تو فوق آنها هستى و پیشوایت فوق توست و خداوند فوق کسى است که تو را زمامدار آنها قرار داده و تدبیر امور آنها را از تو خواسته و به وسیله آنان تو را آزمایش مى کند.
 

شرح

  • شرح : پیام امام امیر المومنین ( مکارم شیرازی )(لبه فعال)
  • شرح ابن میثم بحرانی ( ترجمه محمدی مقدم )
سپس امام(علیه السلام) در چهارمین دستور به مسأله بسیار مهمى اشاره مى کند که از سماحت و عظمت قوانین اسلامى پرده برمى دارد و چیزى را که در آن روز در دنیا مطرح نبود عنوان مى کند و مى فرماید: «و قلب خویش را کانون رحمت و محبّت و لطف به رعیّت قرار ده»; (وَأَشْعِرْ قَلْبَکَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِیَّةِ وَالْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَاللُّطْفَ بِهِمْ).
مى دانیم «اشعر» از ریشه «شعار» است و شعار در اصل به لباس زیرین انسان گفته مى شود که با تن او مستقیماً در تماس است. انتخاب این تعبیر از سوى امام(علیه السلام) اشاره به این است که باید قلب تو مستقیماً با رحمت و محبّت و لطف نسبت به رعایا در تماس باشد.
ممکن است تفاوت رحمت و محبّت و لطف در این باشد که رحمت مرتبه نخستین دوستى و خوش رفتارى است و محبّت درجه بالاتر و لطف آخرین درجه است. نیز شاید تفاوت این مراتب نسبت به موقعیت رعایا باشد; بعضى استحقاق رحمت دارند و بعضى که سودمندتر و مفیدترند شایسته محبّت و آنهایى که خدمت و تلاششان از همه بیشتر است سزاوار لطف اند.
در روایتى از پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «لاَ تَصْلُحُ الاِْمَامَةُ إِلاَّ لِرَجُل فِیهِ ثَلاَثُ خِصَال; پیشوایى و زمامدارى شایسته کسى است که این سه صفت را داشته
باشد». نخستین صفت ورع و تقوایى است که مانع گناه شود و دومین صفت حلم و بردبارى که مانع غضب گردد سپس حضرت سومین صفت را چنین بیان مى کند: «وَحُسْنُ الْوِلاَیَةِ عَلَى مَنْ یَلِی حَتَّى یَکُونَ لَهُمْ کَالْوَالِدِ الرَّحِیمِ; چنان نسبت به رعایا نیکى کند که همچون پدرى مهربان باشد».(1)
در ششمین دستور که در واقع تأکیدى است بر آنچه در دستور چهارم بیان شد مى فرماید: «و در مورد آنان همچون درنده اى مباش که خوردنشان را غنیمت شمارى، زیرا آنها دو گروهند یا برادر دینى تواند و یا انسان هایى که در آفرینش شبیه تو هستند (در هر حال باید حقوق آنها را محترم بشمارى)»; (وَلاَ تَکُونَنَّ عَلَیْهِمْ سَبُعاً ضَارِیاً(2) تَغْتَنِمُ أَکْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفَانِ: إِمَّا أَخٌ لَکَ فِی الدِّینِ، وَإِمَّا نَظِیرٌ لَکَ فِی الْخَلْقِ).
بى شک پایه حکومت صحیح، مقتدر و عادلانه، بر قلوب و دل هاى مردم است نه بر شمشیرها و نیزه ها. آنها که بر دل ها حکومت دارند کشورشان امن و امان است و آنها که بر شمشیر تکیه مى کنند دائما در خطرند.
امام(علیه السلام) براى اینکه مالک را به حکومت بر دل ها تشویق کند دستور رحمت و محبّت و لطف را درباره رعایا صادر مى کند. سپس به بیان نقطه مقابل آن مى پردازد و آن اینکه حاکم همچون حیوان درنده اى باشد که خوردن حق رعایا را غنیمت بشمارد آن گاه بهترین دلیل را براى دستور خود بر مى گزیند و آن اینکه رعایا در حکومت اسلامى از دو حالت خارج نیستند: اکثریت مسلمانند و مى دانیم اسلام هر مسلمانى را برادر مسلمان مى داند و یا اقلیتى هستند که با مسلمین زندگى مسالمت آمیز دارند و آنها انسانند و انسان نسبت به انسان باید نهایت محبّت را داشته باشد.
این گفتار در واقع خط بطلانى است بر تبلیغات مسموم دشمنان اسلام که مى گویند: مسلمانان حق حیات براى غیر خود قائل نیستند و معتقدند همه را باید از دم شمشیر گذراند و یا اینکه اسلام اصرار دارد دیگران را به اجبار وارد این دین کند. آرى این گفتار نشان مى دهد تمام انسان ها و پیروان همه مذاهب مى توانند با مسلمانان زندگى مسالمت آمیز داشته باشند و در داخل کشورهاى اسلامى در سایه قوانین اسلام، جان و مال و ناموس و آبرویشان محفوظ باشد. بر خلاف آنچه در دنیاى امروز دیده مى شود که حتى اختلاف رنگِ پوست در داخل کشور ظاهرا پیشرفته اى مانند آمریکا مایه تبعیض هاى وحشتناکى است و بر خلاف نمایش هاى سیاسى در این زمینه سفیدپوستان آنجا غالباً از سیاه پوستان متنفرند، مراکز اجتماعى آنها از هم جداست و در بسیارى از مسائل اجتماعى حاضر به همکارى با یکدیگر نیستند.
آن گاه امام (علیه السلام) در پنجمین دستور که از مهم ترین دستورات مدیریت و مردم دارى است، مى فرماید: «(و بدان) از مردم لغزش ها و خطاها سر مى زند و مشکلاتى به آنها دست مى دهد (که آنها را از انجام وظیفه باز مى دارد) و به دست آنان از روى عمد یا خطا، کارهاى (خلافى) ظاهر مى شود (در این گونه موارد) از عفو و گذشت خود آن قدر به آنها عطا کن که دوست دارى و خوشنود مى شوى خداوند از عفوش به تو عطا کند»; (یَفْرُطُ (3) مِنْهُمُ الزَّلَلُ (4)، وَتَعْرِضُ لَهُمُ الْعِلَلُ، وَیُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ فِی الْعَمْدِ وَالْخَطَإِ، فَأَعْطِهِمْ مِنْ عَفْوِکَ وَصَفْحِکَ مِثْلِ الَّذِی تُحِبُّ وَتَرْضَى أَنْ یُعْطِیَکَ اللهُ مِنْ عَفْوِهِ وَصَفْحِهِ).
بدیهى است هیچ انسانى (جز معصومان(علیهم السلام)) نیست که خطایى از او سر نزند. کوچک و بزرگ، دانشمند و جاهل هر یک به تناسب حال خود گرفتار لغزش هایى مى شوند و هیچ کس نمى تواند دعوى بى گناهى کند. حتى در حالات بعضى از انبیاى الهى گاهى ترک اولى دیده مى شود که اگر چه گناه نیست، اما شایسته مقام آنها نیز نیست و به گفته شاعر:
آنجا که برق عصیان بر آدم صفى زد *** ما را چگونه زیبد دعوى بى گناهى؟!
همچنین گاه انسان بر اثر ناراحتى هایى جسمانى و روحانى، شکست در زندگى، از دست رفتن عزیزان و امثال اینها حالت عادى خود را از دست مى دهد و در این حال گرفتار لغزش هایى مى شود.
امام(علیه السلام) به مالک اشتر که مى خواهد بر گروهى عظیم از مردم یعنى ساکنان مصر حکومت کند عفو از خطاها را (تا آنجا که میسر است و راه دارد) دستور مى دهد و براى اینکه انگیزه این کار در وجود او تقویت شود وى را به خطاهایش در پیشگاه پروردگار توجّه داده، مى فرماید: آیا مایل نیستى خدا از خطاهاى تو بگذرد، پس تو هم از خطاهاى رعایاى خود بگذر و بر آنان سخت نگیر. البته تا جایى که عفو و بخشش موجب بى نظمى و تضییع حقوق مظلومان نگردد.
هنگامى که داستان افک به وسیله منافقان در میان مسلمانان منتشر شد و گروهى از آنان همسر پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را متهم به انحراف از جادّه عفّت کردند، عده اى از مؤمنان نیز آگاهانه یا ناآگاهانه در مسیر این شایعه سازى قرار گرفتند. آیاتى از قرآن نازل شد و شدیداً با این کار برخورد کرد، آن چنان که بعضى از مسلمانان تصمیم گرفتند رابطه خود را با شایعه پراکنان به طور کلى قطع کنند و آنها را از کمک هاى مادّى خود محروم سازند. آیه نازل شد: «(وَلا یَأْتَلِ أُولُوا الْفَضْلِ مِنْکُمْ وَالسَّعَةِ أَنْ یُؤْتُوا أُولِى الْقُرْبَى وَالْمَساکینَ وَالْمُهاجِرینَ فِى سَبیلِ اللهِ وَلْیَعْفُوا وَلْیَصْفَحُوا أَلا تُحِبُّونَ أَنْ یَغْفِرَ اللهُ لَکُمْ وَاللهُ غَفُورٌ رَّحیمٌ); آنها که از میان شما داراى برترى (مالى) و وسعت زندگى هستند نباید سوگند یاد کنند که از انفاق کردن به نزدیکان و مستمندان و مهاجران در راه خدا (که گرفتار محرومیّت هستند) دریغ نمایند، آنها باید عفو کنند و چشم بپوشند، آیا دوست ندارید خداوند شما را بیامرزد؟ و خداوند آمرزنده و مهربان است (شما هم بخشنده و مهربان باشید).(5)
فرق میان عفو و صفح، این است که عفو کردن به معناى صرف نظر نمودن از کیفر خطاست; ولى صفح (در این گونه موارد) آن است که به کلى خطا را از ذهن خود بشوید و به فراموشى بسپارد.
جمله «یُؤْتَى عَلَى أَیْدِیهِمْ» به این معنا نیست که باید دست خطاکاران را گرفت و هدایت کرد، آن گونه که بعضى از شارحان گفته اند، بلکه به این معناست که کارهاى خطا بر دست آنها جارى مى شود.
آن گاه براى توضیح و تأکید بیشتر مى فرماید: «زیرا تو فوق آنها هستى و پیشوایت فوق توست و خداوند فوق کسى است که تو را زمامدار آنها قرار داده و تدبیر امور آنها را از تو خواسته و به وسیله آنان تو را آزمایش مى کند»; (فَإِنَّکَ فَوْقَهُمْ، وَ وَالِی الاَْمْرِ عَلَیْکَ فَوْقَکَ، وَاللهُ فَوْقَ مَنْ وَلاَّکَ! وَقَدِ اسْتَکْفَاکَ أَمْرَهُمْ، وَابْتَلاَکَ بِهِمْ).
امام(علیه السلام) این نکته را یادآور مى شود که هر کس بر گروهى حکومت مى کند در حدّ خود تحت حکومت دیگرى قرار دارد; اگر تو بر مصر حکومت خواهى کرد توجّه داشته باش من هم حاکم بر تو و مراقب اعمالت هستم و اگر من بر تو حکومت مى کنم باید مراقب باشم که خداوند حاکم بر ماست و به یقین توجّه به این امر سبب مى شود که انسان تا مى تواند از عفو و گذشت و محبّت بهره گیرد تا بتواند در انتظار عفو حاکم بر خود و بالاتر از آن در انتظار عفو الهى باشد.
***
پی نوشت:
1. کافى، ج 1، ص 407، ح 8.
2. «ضارِیاً» به معناى درنده است از ریشه «ضَرْو» بر وزن «ضرب» در اصل به معناى حمله شدید به کسى یا چیزى است، از این رو در حمله گوسفندان به زراعت نیز به کار مى رود.
3. «یَفْرُط» از ریشه «فرط» بر وزن «شرط» به معناى عجله و شتاب کردن در انجام کارى است. این واژه در مورد کسى که براى انجام کارى سبقت مى گیرد نیز به کار مى رود.
4. «زَلَل» و «زَلَّة» بر وزن «غلة» به معناى خطا و لغزش است.
5. نور، آیه 22.
 

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی